«تازهواردی؟»
«نه.»
«پول نداری؟»
«دارم.»
«پس تنها هستی.»
«بله، تنهام.»
«فهمیدم که تنهایی.»
«از کجا فهمیدی؟»
«از راه رفتنت. آدمهای تنها یهجور دیگهای راه میرن.»
«چهجوری راه میرن؟»
«عین گمشدهها، انگار یه چیزی گم کردهن. وقتی اومدی تو، گفتم این مرد تنهاست. من هم تنهام، همه تنهاییم، ولی تو خیلی تنهایی. تنهایی چیز بدیه، زندگی آدم رو سمی میکنه.»