این رمان کوتاه، ساده و بیرحم یک رمان بزرگ است، باچارچوب افسونگرش و خوشبختی آرام شخصیتها،زمانی طولانی تراژدی را که در حال باروری است، پنهان میکند و فراتر از قصه، تمامی مشکل بیان احساس پدربودن است، درست یا غلط (حقیقت و درستی کجاست؟) که هانری تروایا شکوهمندانه آن را با پیامدهای بسیار جنونآمیز بیان میکند. هانری ترویا یک استاد به تمام معنا در خلقکردن شخصیتهای دوستداشتنی است، شخصیتهایی بسیار ساده اما تأثیرگذار آنچنان که انگاری این شخصیتها سالهاست با ما زندگی کردهاند. به قولِ دانته در کمدی الهی نان غربت تلخ است. تروایا تلخیاش را به بهترین وجهی در قالب داستانی پرفرازونشیب بیان میکند و به ما میآموزد که غربت در نزدیکی ماست، حتی میتوانم به جرئت بگویم که غربت واقعی در رفتار و کردار ماست. سعی کنیم از نردبان دیگری بالا نرویم چرا که پایین آمدن از آن به قیمت از دستدادن عزیزترین چیزهایمان تمام میشود. آری نان غربت بسیار تلخ است.