روانشناسی، حتی روانشناسی مدرن، مانند فیزیک و شیمی و زیستشناسی تماماً در گروه علوم تجربی قرار نمیگیرد؛ بلکه دارای جنبههای فلسفی، فرهنگی و فراتجربی نیز است. همین امر باعث شده تا عدهای جهانی بودن دانش روانشناسی را انکار کرده و مدعی شوند که برخلاف علوم تجربیِ طبیعی که برای تمام مردم جهان یکسان است، روانشناسی امری بومی و وابسته به زمینههای فرهنگی است و بومهای مختلف، روانشناسیهای مخصوص به خود را دارند.
از دههی هشتاد میلادی به بعد، این باور که روانشناسی امری وابسته به فرهنگ است، به باوری تقریباً پذیرفته شده در میان روانشناسان و فیلسوفان روانشناسی تبدیل شد.
در میانهی بحثهای مربوط به ارتباط روانشناسی به فرهنگها و جهانبینیها، برخی مسلمانان نیز مدعی وجود «روانشناسی اسلامی» شدهاند. این ادعا در درون خود این زیربنای فکری را دارد که روانشناسی، دانشی متأثر از ارزشهاست و از آنجا که مسلمانان چهارچوب ارزشی مشخصی دارند، میتوانند روانشناسی مربوط به خود را داشته باشند.