سمک عیار و خورشیدشاه روایت فشردهای است از متن پنج جلدی سمک عیار به تصحیح دکتر پرویز نائل خانلری. در این روایت به ماجرای عاشق شدن خورشیدشاه بر مهپری دختر فغفورشاه پرداخته میشود که پس از شکست در راه رسیدن به محبوب، در اوج ناامیدی به سرای عیاران پناه میبرد و از این مرحله به بعد داستان با پیچشی دلانگیز به ماجراهای عیاران پیوند میخورد.
«عیاران در سالیان دراز اشغال سرزمین خود به وسیله اقوام بیگانه، هر زمان که توانستهاند به شیوهای گوناگون با دشمنان ایران مبارزه کردهاند. اقوامی چون چنگیزخان که در هر گامی نیکونامی را سربریدند و در هر قدمی رستمی را بکشتند و در هر جویی دلجویی را گردن زدند و در هر باغی چشم و چراغی را ناچیز کردند و در شیب هر بنهخاری گلعزاری را بسوختند و در هر جاهی خون صاحب جاهی را ریختند و بر هر سنگی سرهنگی را سرکوفتند.»