مردی در خانهای که دچار حریق شده بود، خوابیده بود. امدادگران تلاش کردند، او را از طریق پنجره خارج کنند اما مقدور نبود. سعی کردند، او را از در به بیرون ببرند، باز هم ممکن نشد. چون او بسیار تنومند و سنگین بود. زمانی که همه مستاصل شده بودند، بالاخره یک نفر پیشنهاد کرد:
او را بیدار کنید، خودش بیرون میرود!
والش: در زندگی به نظر میرسد که:
افردای نمیدانند و نمیدانند که نمیدانند. آنها همچون کودکان هستند. آنها را پرورش دهید.
افرادی نمیدانند، اما میدانند که نمیدانند، آنها مشتاق هستند. به آنها آموزش دهید.
افردای نمیدانند، اما گمان میکنند که میدانند. آنها خطرناک هستند، از آنها اجتناب کنید.
افردای هستند که میدانند، اما نمیدانند که میدانند. آنها در خواب هستند، بیدارشان کنید.
افرادی میدانند، اما تظاهر میکنند که نمیدانند. آنها هنرپیشه هستند، با آنها تفریح کنید.
افرادی میدانند و میدانند که میدانند. به دنبال آنها نروید، زیرا چنانچه بدانند که میدانند، مایل نیستند آنها را دنبال کنید، اما با دقت به آنها گوش کنید و ببینید برای گفتن چه دارند، زیرا آنها آنچه را که به شما میدانید، به یاد شما میآورند. آنها به همین دلیل برای شما فرستاده شدهاند و شما آنها را به همین دلیل فراخواندهاید.