مرضیه قنبری


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
قاصد بهار
  • 85,000 تومان
  • با تخفیف: 85,000 تومان
تمام من
  • 70,000 تومان
  • با تخفیف: 70,000 تومان
سکوت بی‌کسی
  • 45,000 تومان
  • با تخفیف: 45,000 تومان
به خیالم
  • 55,000 تومان
  • با تخفیف: 55,000 تومان
دنیای کوچک لیلا
  • 50,000 تومان
  • با تخفیف: 50,000 تومان
فراتر از عشق
  • 55,000 تومان
  • با تخفیف: 55,000 تومان
بازم کنارتم
  • 75,000 تومان
  • با تخفیف: 75,000 تومان
تا بی‌نهایت
  • 65,000 تومان
  • با تخفیف: 65,000 تومان
شب تنهایی ماه
  • 65,000 تومان
  • با تخفیف: 65,000 تومان

قاصد بهار

  • 85,000 تومان

بی هوا در را باز کرد که پویان اخم هایش را در هم کشید: -دختر تو در زدن بلد نیستی؟! منتظر جواب نماند، که به آنی برگشت و تیشرتی که روی تخت افتاده بود به تنش کشید. آیدا پشت چشمی نازک کرد: -دختر چهارده ساله نیستی که این همه خودت و می پوشونی…..این و بگیر!پویان برگشت و چنگی لابلای موهای به نسبت بلندش فرو برد، تا کمی مرتبشان کند و در همان حال پرسید: -کیه؟! -پیام ، مویایلت هم زنگ زده جواب ندادی…. به طرف آیدا می رفت که نیمه ی راه دستی به پیشانی اش کوبید: -یادم رفت بزنمش تو شارژ! گوشی را از آیدا گرفته بود که او هم شانه ای بالا انداخت و دومرتبه در را بست. پله ها را پایین می رفت که صدای حبیب تو گوشش پیچید. سلامی گفت و حبیب از چهارچوب در آشپزخانه کنده شد. حینی که سراپایش را برانداز می کرد، کتش را از تنش بیرون کشید...

تمام من

  • 70,000 تومان

صدای خنده‌هایی که از طبقه بالا به گوشش می‌رسید، اعصاب و روانش را به بازی گرفته بود که شبیه مار زخم‌خورده دور خودش می‌پیچید. لحظه‌ای به سرش زد همان وقت به خانه اردلان برود، یقه آن جوانکی را که به هوای آرام دل و جانش پا به این ساختمان گذاشته، بگیرد و تمام خشمش را بر سر او آوار کند! صدای زنگ موبایل افکار ناخوشایندش را از هم درید! نگاهی به صفحه گوشی انداخت و با دیدن نام ساینا فورا انگشتش را به روی اسپیکر کشید و گوشی را به گوشش چسباند.

سکوت بی‌کسی

  • 45,000 تومان

دلم برای تمام روزهای با هم بودنمان تنگه گل من، هنوز هم باور از دست دادنت مشکله. دوستت دارم ای آرامش جان من، هر چند هر زمان که خواستم آنرا بر لب جاری کنم تقدیر مانعی شد بر سر راه تمام نگفته‌هایم. تو را به آسمان عشق او می‌سپارم که همانند من عاشق است.

به خیالم

  • 55,000 تومان

کسی با صدایی شاد گفت: ـ عروس رفته گل بچینه! قند در دل مریم آب شد. یعنی عروس مجید بود؟ نگاهش به خطوط قرآنی بود که در دست داشت و گوشش بی‌تاب شنیدن دوباره صدای عاقد! مجید اما چهره‌اش اخم داشت. آنجا بود و نبود! ذهنش ناخودآگاه، درگیری لفظی چند ساعت پیشش با افشین را تداعی می‌کرد. یقه‌اش در دست‌های افشین مشت بود، وقتی به سینه دیوار هلش داد و با خشمی سرریز شده گفت: ـ توی نامرد که جربزه نداشتی خودت واسه زندگی خودت تصمیم بگیری و گوشت بدهکار حرفای خاله زنکی بود، غلط کردی دختر خواهر منو هوایی کردی. با یک حرکت زیر دستش زد و خود را رهانید و با آشفتگی چند قدم آن‌سوتر رفت: ـ داری تند می‌ری افشین، دختر خواهر تو زن یکی دیگه‌ست! چرا نمی‌خوای اینو بفهمی؟

دنیای کوچک لیلا

  • 50,000 تومان

نمی‌دانست چرا؟ ولی دلش می‌خواست تا ابدیت روی همین صندلی بنشیند و در این نور کمرنگ و خیالی به شاهین خیره شود... این چه حسی بود خدایا؟ چه حسی بود که لیلا این همه سعی در گریز از آن داشت ولی روز به روز بیش‌تر به سمتش کشیده می‌شد؟!

فراتر از عشق

  • 55,000 تومان

به اندازه همه ناگفته‌هایش می‌خواست حرف بزند، اما باید سنجیده عمل می‌کرد. نمی‌خواست باز هم بهار را به اشتباه بیاندازد. او باید همه حرف‌هایش را می‌شنید. چیزی مثل جرقه در ذهنش درخشید. نامه...

بازم کنارتم

  • 75,000 تومان

دلخور و عصبی به سمت در گام برداشت و هنوز دستش به دستگیره نرسیده بود که نیلوفر آستینش را کشید: صبر کن. سهیل ایستاد، بی‌‌آنکه برگردد، صدای پر از خواهش نیلوفر به گوش جانش پر شد: نمی‌خوام اینطوری از هم جدا بشیم، با این همه دلخوری! می‌خوام خاطره آخرین دیدارمون برای هر دومون خوشایند باشه. هیچ‌وقت هیچ مردی رو اندازه تو دوست نداشتم، خودت هم اینو می‌دونی. این را گفت و این‌بار دستش را پرتمنا به سوی او دراز کرد. همان دم، صدای زنگ موبایل بلند شد و در صدای کوبش‌های قلبش در هم آمیخت. مشفق بود یا آتیه؟ آن لحظه مهم نبود، گویی که هیچ اتفاقی در کائنات مهم نبود. آن لحظه او بود و وجودی پر از عشق و نیاز و ضربان قلبی که هر دم بالا می‌گرفت. قدمی پیش گذاشت و باز هم اسیر افسونگری شب سیاه نگاه معشوقش شد...

تا بی‌نهایت

  • 65,000 تومان

همه چی داشت خوب پیش می‌رفت. دلخوری‌های بین من و تو هم کمرنگ شده بود و اگه پای نازنین و تلفن‌های مشکوکش به میون نمی‌اومد، هیچ کدوم‌مون این همه غم و تنهایی رو تجربه نمی‌کردیم. روزی که تو و جواد تو رستوران بودین و برای چندمین بار زنگ زد شرکت، سعیدی هم که مرخصی داشت اومده بود بهم سر بزنه. وقتی دید با اون تلفن بهم ریختم و آشفته شدم اونم همراهم اومد. به نظرش همه چیز مشکوک می‌آمد؛ هم اون تلفن، هم جوونی که تو باهاش قرار داشتی. اصرار کرد ته و توی این قضیه رو دربیاره و نذاشتم. به نظرم بودن تو کنار اون پسر و طرز نشستن و رفتارت اون‌قدر واضح و روشن بود که جای هیچ شک و تردیدی رو باقی نمی‌ذاشت.

شب تنهایی ماه

  • 65,000 تومان

متحیر و ناباور به سمت صدا چرخید. سهند در چند قدمی او ایستاده بود. پلک زد تا اشک‌هایی که همان لحظه در چشمش حلقه بسته بود، فرو بریزد و او چهره و قامت محبوبش را بهتر تماشا کند. شاید هم گمان می‌کرد این یک رویاست. رویایی که زود محو و نابود خواهد شد و برای دیدنش نباید فرصت را هر چند کوتاه از دست داد. سهند نزدیک شد و باز هم نزدیک‌تر. با هر قدمی که برمی‌داشت، حال نازنین بیشتر دگرگون می‌شد. دستش را گرچه بی‌رمق، اما دراز کرد. می‌خواست بودنش را حس کند. رعنا برخاست و بی‌صدا بیرون رفت. سهند به جای او نشست و نگاه عمیق و طولانی‌اش را به چشمان سبز نازنین دوخت.

صفحه‌ی 1