محمد قاضی


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
سرگذشت ترجمه‌های من
  • 140,000 تومان
  • با تخفیف: 140,000 تومان
خاطرات 1 مترجم
  • 225,000 تومان
  • با تخفیف: 225,000 تومان

سرگذشت ترجمه‌های من

  • 140,000 تومان

سرگذشت ترجمه‌های من روایت خودنوشت محمد قاضی، مترجم پیشکسوت فارسی، از چند و چون و دقایق حرفه‌ ترجمه است. تسلط کم‌نظیر قاضی بر زبان فارسی، زبردستی وی در ترجمه، شمار فراوان آثار، دانش وسیع و قریحه‌‌اش در انتخاب آثار او را در جایگاهی قرار داده است که بی‌تردید کارنامه‌ آثار و ترجمه‌های او فصلی ممتاز از تاریخ ترجمه در دوره‌های متأخر خواهد بود. روش قاضی در تدوین کتاب، روایت شکل‌گیری ایده‌ ترجمه و انتخاب اثر، معرفی ضمنی آن و ارائه نمونه‌ای از متن ترجمه است. او در این کتاب از روایت ترجمه‌ کلود ولگرد ویکتور هوگو در آغاز دهه‌ بیست شمسی در سال 1317 تا بازگویی ماجرای ترجمه‌ دن کیشوت، سمرقند، کورش کبیر و ماجرای دلکش ترجمه‌ ده‌ها اثر دیگر را آورده است. به نحوی که این کتاب، متضمن کارکردهایی متنوع شامل بازگویی بخشی از تاریخ ترجمه، معرفی سبک ترجمه و معرفی کتاب ترجمه شده و ارائه‌ منتخب متون است. علاوه بر آن بازگویی فراز ‌و فرود حرفه‌ای، وقفه‌ها و دشواری‌های ترجمه، کارکردی تعلیمی به کتاب بخشیده است. با این وصف سرگذشت ترجمه‌های من را می‌توان فرهنگ ترجمه‌های محمد قاضی دانست.

خاطرات 1 مترجم

  • 225,000 تومان

روزی به مدیر بیمارستان مراجعه کردم و به همان زبان نارسای خود به او حالی کردم که من آدم فقیری هستم و آن دکتر ایرانی که توصیه مرا به پروفسور سِر راسل براک کرده در سفارش‌نامه خود قید کرده است که استطاعت پرداخت هزینه‌های سنگین را ندارم. با تعجب گفت: “ولی به حسب توصیه همان دکتر ایرانی شما را آدم ثروتمندی می‌شناسیم زیرا او در نامه خود نوشته است که شما نویسنده هستید و این خود می‌رساند که بسیار ثروتمندید!” بی اختیار خنده‌ام گرفت و گفتم: “از قضا اگر نوشته باشند نویسنده است، این به آن معنی است که شخص مورد سفارش آدم فقیری است. شاید در کشور شما یا در کشورهای متمدن اروپایی نویسندگی مترادف با ثروت سرشار باشد، چون از کتاب یک نویسنده هر بار میلیون‌ها نسخه به چاپ می‌رسد و قهرا پول خوبی هم نصیب نویسنده آن خواهد شد، ولی در کشور ما نویسنده یا مترجم و به طور کلی اهل قلم، یعنی آدم‌های فقیر و بی چیز که قلم صد تا یک غاز می‌زنند و همیشه هم هشت‌شان در گروی نه است…

صفحه‌ی 1