محمد رحمانیان


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
3 نمایش‌نامه به روایت محمد رحمانیان (نمایش‌نامه)
روزهای آخر اسفند (نمایش‌نامه)
  • 50,000 تومان
  • با تخفیف: 50,000 تومان
سیگار کشیدن سیگار نکشیدن (نمایش‌نامه)
  • 100,000 تومان
  • با تخفیف: 100,000 تومان
شب سال نو (نمایش‌نامه)
  • 75,000 تومان
  • با تخفیف: 75,000 تومان
سینماهای من (نمایش‌نامه)
  • 50,000 تومان
  • با تخفیف: 50,000 تومان
لیلا مرکب‌خوانی چند مسافر (3 نمایش‌نامه)
  • 13,000 تومان
  • با تخفیف: 13,000 تومان
مصاحبه (نمایش‌نامه)
  • همراه با تخفیف
  • 40,000 تومان
  • با تخفیف: 34,000 تومان
ترانه‌های قدیمی (نمایش‌نامه)
  • 40,000 تومان
  • با تخفیف: 40,000 تومان
در میانه راه (نمایش‌نامه)
  • 20,000 تومان
  • با تخفیف: 20,000 تومان
شهادت‌خوانی قدم‌شاد مطرب در طهران (نمایش‌نامه)
  • همراه با تخفیف
خروس و اتاق گریم (نمایش‌نامه)
  • همراه با تخفیف
  • 50,000 تومان
  • با تخفیف: 42,500 تومان

3 نمایش‌نامه به روایت محمد رحمانیان (نمایش‌نامه)

  • 45,000 تومان

دراماتورژی یا بازنگری و بازنویسی نمایش‌نامه‌ها برای کارگردانی در زمان و مکانی خاص دست‌آورد بزرگ تئاتر قرن بیستم است، قرنی که در تاریخ تئاتر جهان به حق به قرن کارگردان‌ها موسوم است. حضور و ظهور کارگردان‌های بزرگ که آثار درخشان و غبارگرفته کلاسیک و نئوکلاسیک را با دراماتورژی بی‌بدیلی به نمایش‌نامه‌هایی برای همه اعصار بدل کردند، دیدگاهی پویا و متکثر را به تئاتر هدیه داد به گونه‌ای که امروزه می‌توانیم هر اثر نمایشی را به گفتمانی معاصر پیوند دهیم. سه روایت من از این سه نمایش‌نامه آزمونی است برای دست‌یابی به زبان اجرایی مناسب‌تر بر صحنه تئاتر. نمی‌دانم تا چه اندازه در آن موفق بوده‌ام، اما دوست داشتم آن را با شما به اشتراک بگذارم.

روزهای آخر اسفند (نمایش‌نامه)

  • 50,000 تومان

«در روزهای آخر اسفند» از یک ایده خطی در گفتگو با اشکان خطیبی شکل گرفت؛ در تابستان 1392 نمایشی بر اساس توانایی‌های اجرایی اشکان در بازیگری، نوازندگی و اجرای ترانه‌های پاپ و راک خاطره‌انگیز. هنوز در کار جمع‌آوری ترانه‌ها بودیم که فاجعه کشتار گروه «یلو داگز» در بروکلین نیویورک رخ داد؛ در نوامبر 2013. همین اتفاق دردناک بود که سرنوشت نهایی این موسیقی- نمایش را رقم زد: نمایشی درباره زندگی، موسیقی و مرگ.

سیگار کشیدن سیگار نکشیدن (نمایش‌نامه)

  • 100,000 تومان

«سیگار کشیدن، سیگار نکشیدن» محصول یک تمرین کارگاهی با هنرجویان مدرسه‌ی «کارنامه» است در سال 1386. سعی داشتم نمایش‌نامه‌ای بنویسم که علاوه بر ارزش‌های احتمالی نمایشی، برای کلاس‌ها و اتودهای بازیگری هم روزی به کار آید. نمایش‌هایی یک‌نفره و دونفره که در پیوند با نمایش‌های دیگر این مجموعه معانی تازه‌تری می‌یابند.

شب سال نو (نمایش‌نامه)

  • 75,000 تومان

[ساعت دیواری انتهای صحنه، یازده بار زنگ می‌زند. نور. فاطی پشت میز، روی صندلی روبروی ما نشسته و همان‌طور که با طره‌ای از موهایش بازی می‌کند، به صفحه لپ‌تاپش چشم دوخته. گاهی چیزی تایپ می‌کند و گاهی به یک موسیقی گوش می‌دهد. از بالا صدای آوازخوانی فائقه به گوش می‌رسد.] صدای فائقه: من همونم که یه روز... می‌خواستم دریا بشم... می‌خواستم بزرگترین.... دریای دنیا بشم.... آرزو داشتم برم... تا به دریا برسم... شبو آتیش بزنم.... تا به فردا برسم... صدای فخری: فاطمه... فاطمه! فاطی: بعله زن‌داداش! ....

سینماهای من (نمایش‌نامه)

  • 50,000 تومان

عنوان و متن نمایش «سینماهای من» مرهون یادداشتی‌ست از آیدین آغداشلو به همین نام. در آن‌جا آیدین با همان قلم مسحورکننده نوستالژیکش از سینماهایی می‌گوید که از نوجوانی تا اکنون خاستگاه مهم‌ترین لحظه‌های زندگیش بوده است. آن مقاله زیبا و دردناک باعث شد «سینماهای من» را بنویسم؛ درباره چهار سینمای کاپری، رادیوسیتی، شهر فرنگ و متروپل. سینماهایی که بخش مهمی از تاریخ سیاسی و اجتماعی این سرزمین را روایت می‌کنند.

لیلا مرکب‌خوانی چند مسافر (3 نمایش‌نامه)

  • 13,000 تومان

لیلا: می‌گفت هوس شمال کرده‌م... جاده‌ش، جنگلاش، مهی که سر هر پیچ توش گم می‌شی و بعد هر خم خودتو پیدا می‌کنی... می‌گفتم می‌برمت... بذار تک سرما شکسته بشه و جون بگیری... آخه زمستونا، لاجون که بود، لاجون‌تر می‌شد... و اون صدای خس خس سینه‌ش، که نفسمو با خودش می‌گرفت و پس می‌داد... می‌گفت لیلا... شمال بهمون خوش می‌گذره، مگه نه؟ می‌گفتم یه طرف دریا، یه طرف جنگل، زیر پات ماسه‌ها و بالا سرت آسمون... مگه می‌شه خوش نگذره؟... می‌گفت... مرد: لاجوردی و آبی و خاکستری پیشکش رنگین کمون... من به یه کف دست سبزی جنگل قانعم. تو که می‌دونی، من عاشق رنگ سبزم...

مصاحبه (نمایش‌نامه)

  • 40,000 تومان

صدا: چی گفتی؟ نعیم: گفتم... صدا: چی؟ چی گفتی؟ بگو نعیم... چی گفتی؟ چی؟ نعیم: دوستت دارم! [می‌گرید.] صدا: بعدش چی شد؟ نعیم: بعدش آسمون چرخ زد و آبیش تموم شد... نیگا کردم، دیدم مونیک، فقط دامنش نیست که قرمزه... همه تنش قرمزه، همه لباساش... صدا: چرا اونو کشتی؟ نعیم: واسه این‌که نمی‌تونست بپره... بالشم بستم، ولی دیگه خوب نشد. صدا: اون تو رو دوست داشت نعیم... مونیک دوستت داشت، اینو می‌فهمی؟ نعیم: آدمی که همه جوکای دنیا رو بلد باشه، دیگه از هیچ‌چی خنده‌ش نمی‌گیره! صدا: اگه اون دوباره زنده بشه و برگرده پیشت... حاضری باهاش زندگی کنی؟ نعیم: [از جیبش کاغذی بیرون می‌آورد، تصویر نقاشی‌شده دختری‌ست] شبا می‌چسبونمش بالای سرم... به جمیله نگینا! صدا: نه نعیم. قول می‌دم که نگم. نعیم: می‌دونین مردن یعنی چی؟ صدا: تو می‌دونی؟ نعیم: یعنی آدم از دلش خون بیاد، بره پیش خدا... آدمی که رفت پیش خدا دیگه نمی‌تونه برگرده. صدا: نعیم... چیزی نمی‌خوای؟ نعیم: چرا، یه تیغ صورت‌تراشی. صدا: تیغ؟ نعیم: واسه سبیلام... دیگه لازمش ندارم. صدا: باشه، برات می‌آرم. نعیم: یه چیز دیگه! صدا: بگو... گوش می‌دم. نعیم: قول می‌دین؟ صدا: بله. نعیم: من گربه بابافونتن رو نکشتم.

ترانه‌های قدیمی (نمایش‌نامه)

  • 40,000 تومان

نمایی از برج میلاد. 2 مرد وارد می‌شوند. علی آقا روی ویلچر نشسته، پتوی سربازی روی پاهایش انداخته و کلاه بر سر دارد. کمانچه مرد دوم، مسیب، را در آغوش گرفته و با گردنی افراشته به روبرو می‌نگرد. مرد دوم، مسیب، نابیناست و راه را از طریق راهنمایی‌های علی آقا پیدا می‌کند... پشت سرشان، نمایی از برج میلاد.

در میانه راه (نمایش‌نامه)

  • 20,000 تومان

قهوه‌چی: می‌گم قارداش... اگه حرف اونا درست باشه چی؟ عاشیق: حرف کیا؟ قهوه‌چی: همونا که گفته‌ن شما بی‌خدایین... می‌دونی... من خودم دین و ایمون درست حسابی ندارم... ولی بعضی وقتا نماز می‌خونم... محرم صفر لب به عرق نمی‌زنم... می‌گم بالاخره اون دنیایی هم هست. اینه که خوش ندارم پای کسی به دکونم باز بشه که پشت سرش حرفای خوبی نمی‌زنن... عاشیق: چه حرفایی؟ قهوه‌چی: می‌گن توده‌ایه... بی‌خداس... عاشیق: بهتونه!

شهادت‌خوانی قدم‌شاد مطرب در طهران (نمایش‌نامه)

  • 40,000 تومان

مه‌لقا: تو بنگر بر من محزون، که گشته گردنم پرخون ز زنجیر جفا بر دست و گردن زیوری دارم قدم‌شاد: مرا باشد پدر زنده:‌ ببین فر و شکوه او به رویی کرسی زرین، یل نام‌آوری دارم. مه‌لقا: تو را باشد پدر زنده، ولی من بی‌پدر باشم، (در خود می‌شکند، می‌گرید، آوای محزون شیپور) بابا ما نخواستیم، نخواستیم وکلاتو! تو سفت بچسب کلاتو! وقتی قراره هر دختر ده ساله‌ای ششدر بشه و در به در برای یه کاسه سیرابی، دیگه چه فرقی می‌کنه شرط مشروعه با شرع مشروعه؟

خروس و اتاق گریم (نمایش‌نامه)

  • 50,000 تومان

در تاریکی، ترکیبی از صداهای مختلف: صدای یک موسیقی افغانی، صدای تغییر موج رادیو، صدای گوینده‌ی خبر که از اظهارات کوفی عنان در مورد توافقات نیروهای درگیر افغانستان می‌گوید، صدای تغییر موج، پارازیت، گزارشی از ماه رمضان در کابل، صدای قرآن، صدای رادیو شریعت، پارازیت، شرح جلوگیری طالبان از کمک به مردم هزاره‌جات و پنجشیر، صدای موسیقی پشتون، پیام تسلیت استاد خلیلی به جنرال دوستم، صدای پارازیت... و سرانجام، یک موسیقی غمگین افغانی که آوازی آن را همراهی می کند. نور که می‌آید، ماه‌جان را می‌بینم که میخ و کفش پاشنه بلندی- جای چکش- در دست دارد، قفسچه‌ی خروس را تعمیر می‌کند و همراه با آن، آخرین بیت‌های آوازی را که پخش می‌شد، زمزمه می‌کند. پس از چند لحظه، کاکانقشبند با کوله‌ی وسایلش وارد می‌شود، شاد و سرحال.

صفحه‌ی 1