نزدیک به آخر سرود، الیور چشمهایش را بست و تقریبا فراموش کرد که مضطرب است. اضطراب را له کرده بود. بله، شاید اجرایش قدری بد بود؛ اما اهمیت نمیداد. متاسف بود. واقعا میخواست که الا او را ببخشد. اگر هم این اجرای افتضاح و خجالتآور، حتی نیمقدم او را به هدفش نزدیکتر کرده باشد، ارزشش را داشت.