وقتی تخیلات به سراغ آدم میآید، نمیدانیم چه وقت میآید و چه وقت ما را رها میکند. این افکار معلوم نیست که به چه شکلی هستند. منشا آنها کجاست؟ چرا میآیند و چرا میروند؟ و تا کی ادامه خواهد داشت؟ بعضیها این طیف فکری یا تخیل را رویا مینامند بعضیها هم توهم. ولی به هر حال هر چه که هست ما بر آن تسلط نداریم. رمان حاضر داستان روکسانا، یک راهبه عاشق است که میخواهد در شهری که در آن دوکانگی روحی حاکم است عاشق بماند. اما...