سیندر یک آدم ماشینی، در دومین جلد از مجموعه هیجانانگیز سلسله لونار باز میگردد. او تلاش میکند تا از زندان فرار کند؛ اگر موفق شود، تبدیل به بزرگترین فراری تحت تعقیب کهکشان خواهد شد. آن سوی دنیا، مادربزرگ اسکارلت بنوا گم شده است. وقتی اسکارلت با ولف روبرو میشود ـ که یک جنگجوی خیابانی است و امکان دارد اطلاعاتی در مورد جای مادربزرگ اسکارلت داشته باشد ـ تمایلی به اعتماد کردن به او ندارد؛ اما بیهیچ دلیلی جذبش میشود، او هم همینطور. وقتی اسکارلت و ولف به راز یک معما پی میبرند، به معمای دیگری رسیده و با سیندر آشنا میشوند. حالا آنها همگی باید یک قدم جلوتر از لوانا، ملکه لونار باشند، کسی که هر کاری در توان دارد انجام میدهد تا شاهزاده کای خوشقیافه، همسر، پادشاه و زندانی او باشد.