مولف با شروع از فیلسوفان باستانی و اولیهای مانند زرتشت، ارسطو، دکارت، و لایبنیتز، مدلهای ذهنی را بررسی میکند که مولفههای الهی و آسمانی، مسئله و هدف فهم خود، معمای ذهن/ بدن، و الگوهای هولوگرافیک را مد نظر قرار میدهند. او سپس به دوران جدید میرسد تا گستره کامل مدل روانکاوی ذهن، کاوش در ایدههایی مانند اگو، سوپرایگو، و اید، ناخودآگاه، خلاقیت و خودشکوفایی را توضیح دهد. او با استفاده از مدل روانکاوی فروید به عنوان یک چارچوب، تئوری فراگیری از ذهن و آگاهی را مطرح میکند که مفاهیم گوناگونی مانند روح جمعی یونگ، ای.اس.پی، کابالا، ایدههای گوردجیف در مورد رفتارگرایی و اراده، فلسفههای ویلهلم رایش، اوسپنسکی و نیکولا تسلا، راهبردهای بازسازی شخصیت تونی رابینز و ایدههای دالای لاما و رادولف اشتاینر در مورد عالیترین حالات آگاهی را ارائه میدهد. او با باز طرح روانشناسی به عنوان بستری برای آگاهی بالاتر، نشان میدهد که با کنار گذاشتن کارکرد مکانیکی ذهنی روزمره طبیعتا به خودیکپارچگیای میرسیم که روانشناسی سنتی مدتها در آرزویش بوده است. ما با ورود به مسیر واقعی تحقق اراده روح، میتوانیم با تغییر خود و ارتقای انرژیمان به قلمروی بالاتر به جهانمان کمک کنیم.