این رویا که شما از نور جدا هستید، میتواند در هم شکسته شود. سرزندگی، من اصیل، من بزرگ، آگاهی، نور یا هرچه آن را بنامید، رهاست، بیکران است و نمیتواند به بدن محدود شود. در درون یا بیرون نیست. نمیتواند یافتهشود و با این حال در همه جا هست. «من» همه جا هست. آن، این بازی عجیب و غریب را که در واقع اتفاق نمیافتد، بازی میکند، این رویا را بازی میکند که «من» درون یک بدن است و با دیگر «من» ها که درون بدنهای خودشان هستند، در ارتباط است. چیزی وجود دارد که بسیار بیکران و عظیم است. من درباره چیزی صحبت میکنم که با از هم پاشیدن این انرژی یا خودی که به سختی منقبض شده، وجود دارد. نمیدانم چگونه و چرا از هم میپاشد و نیز حتی نمیدانم چرا شروع شده است. آن صرفا نوعی کنار رفتن است و آن رویا که شما جدا هستید میمیرد. همراه با آن، رنج کشیدن هم میمیرد.