آلیس در سرزمین عجایب اثری جدی و آینه تمام نمای عصر ویکتوریایی (و حتی زمان حال)است. دورانی که کودکان فقط نسخهای کوچکتر از بزرگسالان بودند. آنان از خواندن داستانهای پریان و فانتزی برحذر میشدند، زیرا در این عصر، ادبیات باید در خدمت درسهای دنیای واقعی باشد: همان دنیایی که مجالی برای دیدن کودکان نداشت و یکی از واقعیتهای موردپسند آن، «تقلید» رفتار بزرگترها بود. کارول نکات جالبی را در این اثر خاطرنشان میکند: «دودو» سنش را به رخ میکشد و «دوشس» اقتدار شاه را. هر آنکس که بزرگتر (مقتدرتر) است بر دیگران تحکم میکند، همانگونه که وقتی آلیس قدبلند و درشت میشود، اعتماد به نفس مییابد و همه چیز را بر هم میزند. همه چیز ما را به یاد داروینیسم میاندازد. این است جهان به ظاهر خیالی آلیس که تا حد زیادی، نوعی محاکات جهان واقعی است. از این روست که طیف خوانندگان آلیس را نمیتوان به سادگی تعیین کرد.