لوری گاتلیب


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
شاید بهتره با یکی حرف بزنی
  • 170,000 تومان
  • با تخفیف: 170,000 تومان
وقتشه با یکی درد دل کنی
  • 75,000 تومان
  • با تخفیف: 75,000 تومان
شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی (یک درمانگر درمانگر او و زندگی‌های ما در فرایند کشف)
بهتر است با 1 نفر حرف بزنی
  • 80,000 تومان
  • با تخفیف: 80,000 تومان

شاید بهتره با یکی حرف بزنی

  • 170,000 تومان

آنچه لوری گاتلیب، با قلم صریح و طنز صمیمانه‌اش، پیش رویمان می‌گذارد زندگی خودش است و نیست؛ زندگی خودش است و زندگی ما نیز؛ با همان درماندگی‌ها و آشفتگی‌ها و بیم و امید‌هایی که، خوب که نگاه کنیم، کم‌و‌بیش میان همه‌مان مشترک است. او نخست برای تسلی یافتن و سپس برای شناختن خود و دسترسی به دنیای پیچیده درونی‌اش به روان‌درمانی روی می‌آورد، حرفه‌ای که سال‌ها عمرش را صرف‌ آن کرده و خود نیز از همان برای یاری رساندن به دیگران بهره می‌گیرد- و، با قصه‌هایی که از بیمارانش برایمان تعریف می‌کند، پیداست که در این کار موفق هم می‌شود. سبک این اثر به‌نوعی منحصر‌به‌فرد است؛ شاید فقط بتوان برخی آثار اروین یالوم را از بعضی جنبه‌ها مشابهش دانست، ولی نه کاملا! این کتاب تصویری واقع‌بینانه از روان‌درمانی در اختیارمان می‌گذارد، به علاوه تصویری واقعی از زندگی ما آدم‌ها. کارل یونگ می‌گوید: « آدم‌ها حاضرند هر‌کاری بکنند‏، هر‌چقدر هم مخرب، تا از مواجهه با روح خودشان بپرهیزند.» ولی همو این را هم می‌گوید: «آن که به درون می‌نگرد بیدار می‌شود.»

وقتشه با یکی درد دل کنی

  • 75,000 تومان

زندگی لوری گاتلیب، روان‌درمانگری که در دفتر خود واقع در لس‌آنجلس به بیماران کمک می‌کند، ناگهان از این رو به آن رو می‌شود. او برای حل مشکل خود، به درمانگر دیگری به نام وندل، مراجعه می‌کند؛ درمانگری غیر معمول اما با تجربه. او با آن موهای کم‌پشت و ژاکت پشمی و شلوار خاکی رنگی که اغلب به تن دارد، جوری به نظر می‌رسد که انگار یکراست از سر صحنه فیلم برداری به دفتر آمده است و فقط ظاهر یک روانشناس را دارد؛ اما بعد ثابت می‌شود که او همه چیز هست جز روان‌شناسی تقلبی... گاتلیب به‌عنوان یک روان‌شناس بالینی و در عین حال به‌عنوان یک بیمار، با بیانی شیوا، صمیمانه و شوخ‌طبعانه، خواننده را وارد این دو دنیا می‌کند و حقایق و وقایع ساختگی‌ای را مورد بررسی قرار می‌دهد که ما انسان‌ها، موقع تلو تلو خوردن روی طناب باریکی که بین عشق و هوس، معنا و مرگ، گناه و رستگاری، وحشت و شجاعت، و امید و تغییر قرار دارد، به خورد خود و دیگران می‌دهیم. وقتشه با یکی درد دل کنی! با لحنی بی‌طرفانه، ما را به سفری همگانی و در عین حال شخصی به اعماق روح و ذهن می‌برد و کمیاب‌ترین تجربیات را برای ما به ارمغان می‌آورد: تصویری واضح و روشن از معنای انسان بودن و شرحی دقیق و آگاهی‌بخش از زندگی اسرارآمیز خود و قدرت ما برای تغییر آن.

شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی (یک درمانگر درمانگر او و زندگی‌های ما در فرایند کشف)

  • 79,000 تومان

درباره‌‌‌‌‌‌‌‌ی جدایی‌‌‌‌‌‌‌‌ام نوشتم، درباره‌‌‌‌‌‌‌‌ی درمانگرم، فناپذیری‌‌‌‌‌‌‌‌ام، ترسمان از قبول مسئولیت زندگی‌‌‌‌‌‌‌‌مان و نیازمان به این کار برای شفا یافتن. در این‌‌‌‌‌‌‌‌باره نوشتم که اهمیتی ندارد شرایط بیرونی‌‌‌‌‌‌‌‌مان چه باشد، ما حق انتخاب داریم که چطور زندگی کنیم و صرف‌‌‌‌‌‌‌‌نظر از اینکه چه اتفاقی افتاده، چه چیزی را از دست داده‌‌‌‌‌‌‌‌ایم، یا چقدر پیر شده‌‌‌‌‌‌‌‌ایم، به قول ریتا «تا موقعش نرسه تموم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌شه». در این باره نوشتم که چطور گاهی کلید زندگی بهتر را داریم، اما نیاز داریم یک نفر نشانمان دهد کلید کوفتی را کجا گذاشته‌‌‌‌‌‌‌‌ایم. در این‌‌‌‌‌‌‌‌باره نوشتم که چطور برای من این شخص وندل بوده است و چطور برای دیگران گاهی این آدم من هستم.

بهتر است با 1 نفر حرف بزنی

  • 80,000 تومان

این مساله انتخاب‌های پیش روی مرا به شدت محدود می‌کند. من با درمانگرهای بسیاری در شهر دوست هستم. بیماران را به آنها ارجاع می‌دهم،؟ با آنها در همایش شرکت می‌کنم یا اینکه حال و احوال می‌کنم. به علاوه دوستان درمانگر من مثل جن بسیاری از درمانگرانی که من می شناسم را می شناسند. حتی اگر جن مرا به یکی از هم دوره‌ای‌هایش ارجاع دهد که من او را نمی‌شناسم، باز هم از اینکه درمانگر من با دوستم آشنایی و روابط صمیمی دارد معذب می‌شوم، انگار درمانگر من زیادی به من نزدیک است. اگر از یکی از همکارانم بخواهم درمانگری را به من معرفی کند چطور؟ خوب مساله اینجا است: من نمی‌خواهم همکارانم بفهمند نیاز مبرم به روانکاوی دارم. آیا این باعث نخواهد شد آنها آگاهانه یا ناآگاهانه در اینکه بیماران را به من ارجاع دهند تردید کنند؟ پس با وجود اینکه دورتادور من را درمانگران فراگرفته اند، شرایطم این است: آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم....

صفحه‌ی 1