همهچیز با خوردن یک صبحانه به ظاهر ساده شروع میشود. راوی کتاب که خودِ نویسنده است، صبحانهاش را کامل خورده و محتوایش را قورت داده پایین که با برگه یادداشتی مواجه میشود: «صبحانهات سمی بوده!» و همین آغاز کنجکاوی نویسنده برای حل مسئله بغرنج مسمومیتش است. او سعی میکند سرنخهایی از قاتل احتمالیاش پیدا کند و ما همراه با او به سفری پیچیده ولی لذتبخش میرویم. البته طرح داستان برای نویسنده بهانهای است تا در کنارش به هنر و موسیقی و عشق و مرگ و زندگی و روزمرگی و بیش از هرچیز ادبیات سرک بکشد. خواندن این کتاب کوچک به بازکردن پنجرهای برای ورود هوا و نور به اتاق میماند.
لمونی اسنیکت (نام مستعار نویسنده آمریکایی، دنیل هندلر) در این کتاب بیش از هرچیز به جستوجویی بیامان برای درک دنیا میپردازد؛ جستوجویی که ممکن است ابتدا گیجکننده باشد، اما به قول خود نویسنده، «هرچند این جهان گاهی پیچیده و رمزآلود به نظر میرسد، ولی ما باید به خواندن ادامه دهیم».