هگل از جمله جامعترین و شیواترین شرحهایی است که در باب اندیشه هگل به نگارش درآمده است.فردریک بیزر با نشاندن هگل بستر فرهنگی و تاریخیاش. و نیز با تبیین نسبت وی با اندیشهگرانی چون کانت، اسپینوزا، فیخته، یاکوبی، شلینگ، شلایرماخرا و ... ، وجوه گوناگون اندیشه او را بررسی میکند: ایدئالیسم مطلق. روح، دین، دیالکتیک، آزادی، دولت، فلسفه تاریخ، زیباشناسی و ...
چرا هگل بخوانیم؟ بخشی از پاسخ این پرسش آن است که هگل عمیقا در زندگی و افکار ما تاثیرگذار است و نفوذ دارد، و این نفوذ و تاثیر به قدری ژرف است که نام او در فرهنگ ما عمیقا ریشه دوانده و با آن در آمیخته است. اگر بر آنیم تا چگونگی فرهنگ خویش را درک کنیم و بشناسیم، باید خاستگاهها و سرچشمههای آن را فهم کنیم. این نکته درخور توجه است که تمامی مکاتب فلسفی عمده در قرن بیستم اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم، پراگماتیسم، پدیدارشناسی و فلسفه تحلیلی در واقع از دل واکنش علیه هگل و فلسفه او سر برون آورده و قد علم کردهاند. مفاهیم، احتجاجها و مسائلی که مکاتب فلسفی مزبور با آنها دست به گریبانند تا ابد برای ما بیگانه و اسرارآمیز باقی خواهند ماند مگر این که سرچشمه آنها و آماج واکنشها و حملاتشان بر ما معلوم شود. پس عجالتا در اینجا یک دلیل مقنع برای خواندن هگل در دست داریم، و آن فهم ریشهها و سرچشمههای فرهنگ خودمان است.