نویسنده در این کتاب به زندگی سیاسی و ماجرای دیو خنس اسکالانته میپردازد؛ مردی که داوطلب ریاست جمهوری ونزوئلا شد و احزاب آزادیخواه برای متوقف کردن واپسگرایی، بر سر انتخاب او به اجتماع رسیدند. اما رخداد نامنتظرهای دکتر اسکالانته را از رسیدن به جایگاه ریاست جمهوری بازداشت و پس از آن مسیر تاریخ عوض شد و ونزوئلا دوباره به سمت هرج و مرج، دیکتاتوری و کودتای نظامی رفت. او استعارهای است از کهنالگویی که میخواهد منجی وطن خویش شود ولی در میانه راه جنون امانش نمیدهد و به تاریکخانه تاریخ فرستاده میشود.