از وضعیتی که داشتم خوشم نمیآمد. آشغال یک میز با چهار صندلی باعث میشد تنهایی من حالت برجستهتری به خود بگیرد. بیشتر مایل بودم طبق معمول یک میز کوچک در گوشهی کافه به من برسد، که چند لحظه بعد رسید. جای دنجی بود با بیشترین میدان دید. و کمترین روشنایی ممکن.