رو صفحه سفید و تازه لوح دلم برای پایان تلخی و شروع دوباره زندگی این چنین نوشتم «وقتی در خاکستری یک نگاه ، آبی احساس دخترانهام رنگ باخت و دلبسته تو شدم، وقتی در گرگ و میش زمانه دریده شدم، وقتی باز در گرگ و میش نگاهت پیدا شدم، فهمیدم همیشه عاشق تو بودم حتی آن زمانی که بودی اما ندیده بودمت. میخواهم کنار تمام مردانگیهایت زنانه در میش نگاهت گرگ زمانه را به زانو درآوردم.