هدف کتاب حاضر بازاندیشی مساعی فکری هابز است. او در دوران حیات خود به داشتن اندیشههای ضد و نقیض شهرت داشت: از یک سو جزمگرایی تندخو بود و از سوی دیگر به هر جزمگرایی سخت میتاخت؛ با اقتدار فکری کلیسا خصومت داشت و همزمان در پی آن بود که متون فلسفیاش در دانشگاهها یکهتاز باشد؛ منادی تساهل و مدارا بود اما از بارگاه حاکمیت مطلقه دل نمیکند. ریچارد تاک کوشیدهاست مرزهای این تناقضگویی را در متن آثار هابز توضیح دهد و تصویر روشنی از ذهن و زبان او پیش چشم مخاطب ترسیم نماید.