بازیگر معمولا کمرو، کمگو و فاقد قدرت بیان است و اغلب نمیداند چه کار میکند یا چگونه آن را انجام میدهد که او را به بازیگر تبدیل میکند، حتی وقتی میداند، گفتن یا نوشتن آن برایش کاری دشوار. او فقط میتواند در عمل آن را بیان کند. زبان او زبان حرکت، ژست و رفتار، صدا، خلق و طراحی شخصیت بهواسطه کارهای انجام شده یا انجام نشده است. از سوی دیگر، نمایشنامهنویس بهراحتی با کلمات کار میکند، به راحتی مینویسد و شخصیت، موقعیت، وقایع و متد را به تعبیر خودش تفسیر میکند و لذا بازیگر برای این که بتواند معنای بازیگر را برای خودش و همکارانش توضیح دهد آثار و نوشتههای کمی در اختیار دارد که نوشته بازیگران باشد.