روبرت صافاریان


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
اگر برف از باریدن بازنایستد
  • 98,000 تومان
  • با تخفیف: 98,000 تومان
یادداشت‌های سردبیر هایاتسک
  • 25,800 تومان
  • با تخفیف: 25,800 تومان
تصویر سینما اجتماع
  • 69,500 تومان
  • با تخفیف: 69,500 تومان
این فیلم‌ساز شاعر نقاش عروسک‌ساز مستندساز افسانه‌پرداز شعبده‌باز (سینمای سرگئی پاراجانف)
خانه 2 طبقه خیابان سنایی (مجموعه داستان)
  • 37,500 تومان
  • با تخفیف: 37,500 تومان

اگر برف از باریدن بازنایستد

  • 98,000 تومان

روبرت صافاریان مستندساز، مترجم و پژوهشگر حوزه سینماست. از او تاکنون چند داستان و رمان نیز منتشر شده است.صافاریان در نوولای «اگر برف از باریدن بازنایستد»، با الهام از مضامین کتاب مقدس، داستان عشقی را روایت می‌کند که زیر انبوه ترس‌های مذهبی و تعصبات فرهنگی مدفون شده است. «اگر برف از باریدن بازنایستد» روایت زندگی دو خانواده ارمنی در ایران پیش و پس از انقلاب است. زاون و سارو دو رفیق صمیمی هستند که خانواده‌هایشان نسبت دوری با هم دارند. خانواده سارو در طبقه بالای کلیسایی زندگی می‌کنند که محل گردهمایی‌ها و برگزاری آیین‌های مختلف ارامنه است؛ آیین‌هایی از دوران باستان که بدویت‌شان تغییر شکل داده و به‌صورت جشن‌هایی فرح‌بخش درآمده است. گویی از قوه قهریه و هسته تنش‌زایشان تهی شده‌اند و حالا فقط پوسته‌ای بی‌آزار و حتی نشاط‌آور از آنها باقی‌مانده است. ترس مذهبی اما هنوز در کنه این گردهمایی‌ها پنهان است و گاهی با یک طوفان، یک زلزله یا یک بارش سهمگین برف سر بیرون می‌آورد و تنوره می‌کشد. با رسیدن امواج جهان مدرن به ایران و هجوم بی‌امان مظاهر آن، به ویژه مد و تغییر آداب اجتماعی و روابط، خانواده‌های مذهبی، چه مسلمان چه مسیحی، با مسائلی تازه و بغرنج مواجه می‌شوند. فرزندان دیگر برای اصول و فرایضی که پیشینیان مومنانه در پای‌بندی به آنها می‌کوشیدند ارزشی قائل نیستند. این تعارض تازه هواخواهانی میان هر دو نسل کهنه و نو پیدا کرده است. عشق‌هایی در این میان لگدکوب می‌شوند و گناهانی سر بر می‌آورند. دلسردی و ناامیدی ریشه می‌دواند و سال‌ها بعد خود را به شکلی دیگر بروز می‌دهد؛ شکلی خشن‌تر و بدوی‌تر، چیزی شبیه به قهر خدایگانی و عذاب الاهی.

یادداشت‌های سردبیر هایاتسک

  • 25,800 تومان

می‌پرسد: «تیراژتان چندتاست؟» می‌گویم: «چه کار داری؟ هزار و پانصد تا.» ... می‌گوید: «فکر می‌کنی از این به قول تو هزار و پانصد شماره چندتاش واقعا خونده می‌شه؟» می‌گویم: «نمی‌دانم. حرفت را بزن!» می‌گوید: «حداکثر صدتاش! حالا از این صدتا، فکر می‌کنی چند نفر ممکنه شعر خالاتیان را بخوانند؟» و خودش جواب می‌دهد: «ده نفر. حالا از این ده نفر، غیر از خود خالاتیان، چند نفر می‌دانند املای فلان کلمه چطوریه؟» می‌گویم: «دو سه نفر.» ادامه می‌دهد: «و از این دو سه نفر، چند نفر آن‌قدر دقیق می‌خوانند که متوجه این اشتباه بشوند؟» و خودش جواب می‌دهد: «حداکثر یک نفر.» بعد از جایش بلند می‌شود و رو به من با حالتی نمایشی می‌گوید: «گور پدر این یه نفر! بابا جان چرا خودت را حرص می‌دهی؟» می‌گویم: «اگر برسم به «گور پدر این یه نفر»، دیگه کار نمی‌کنم. من طوری کار می‌کنم که انگار یک میلیون خواننده دارم.»

تصویر سینما اجتماع

  • 69,500 تومان

سه دهه نوشتن درباره سینما تنها نوشتن درباره سینما نبوده است بلکه گفتگویی بوده است از خلال فیلم‌ها - و بیشتر فیلم‌های ایرانی - با مسائل حاد جامعه و زمانه، مسائلی چون رابطه اجتماع و هنر،‌مهاجرت، جایگاه زن، دنیای مجازی و جامعه ارامنه به عنوان نمونه‌ای از مسائل اقلیت‌ها. دغدغه‌هایی که به تبع گذشته و حال من، هر یک گوشه‌ای از ذهنم را اشغال کرده بوده‌اند. و البته سینما در این میان تنها وسیله یا بهانه نبوده است. سینما برای من هم مثل بسیاری از هم‌نسلانم عشق بوده است. عشقی که به خصوص در سال‌های نخست آشنایی احساسات واندیشه آدم را به شدت درگیر خود می‌کند و لذت‌بخش‌ترین لحظات زندگی آدم را می‌سازد.

این فیلم‌ساز شاعر نقاش عروسک‌ساز مستندساز افسانه‌پرداز شعبده‌باز (سینمای سرگئی پاراجانف)

  • 23,000 تومان

آشنایی ما با پاراجانف با نمایش فیلم رنگ انار در انجمن فرهنگی ایران و شوروی و سپس در کانون فیلم و جاهای دیگر بود؛ در اوایل سال‌های دهه پنجاه شمسی. من فیلم را نخستین بار در زمانی که دانشجوی سینما بودم در کانون فیلم ایران و چند سال بعد برای بار دوم در سینمای بولینگ عبده دیدم. فیلم مسلما عامه پسند نبود. برقراری رابطه با آن ابدا آسان نبود، حتی برای دانشجویان سینما. پر بود از اشیا و لباس‌های بومی که به نظر می‌آمد بدون درک معنای آن‌ها نمی‌شود فهمید فیلم چه می‌گوید. به نظر می‌آمد که برای فهم آن باید با فرهنگ ارمنی آشنا شد، باید معنی نشانه‌ها را در آن فرهنگ فهمید تا بتوان آن را درک کرد.

خانه 2 طبقه خیابان سنایی (مجموعه داستان)

  • 37,500 تومان

در خانه ما هیچ کتابی نبود، روزنامه و مجله هم نبود. کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم که شروع کردم به خواندن روزنامه‌هایی که گوشت و سبزی و چیزهای دیگری را که مادرم می‌خرید در آن می‌پیچیدند. چیزی که بیشتر از همه دوست داشتم بخوانم آگهی‌های روزنامه‌ها بود و به خصوص آگهی‌های سینماها که اعلام می‌کردند از فردا شب یا به زودی فلان فیلم در فلان سینماها به نمایش درمی‌آید. آگهی‌های فیلم‌ها مصور بودند و من خیلی وقت‌ها آن‌ها را قیچی می‌کردم و جداگانه نگه می‌داشتم و یک دوره هم در دفترچه‌ای می‌چسباندم. در ضمن مدت‌ها فکری بودم که چطور این روزنامه‌ها را همین‌طوری مجانی به ما می‌دهند و کسانی که آن‌ها را می‌خرند چرا خودشان نگه‌شان نمی‌دارند...

صفحه‌ی 1