عشق در یک نگاه؛ سارا و ادی یکدیگر را میبینند، بلافاصله ارتباط برقرار میکنند و عاشق هم میشوند. سارا پیش از این هرگز از چیزی تا این حد مطمئن نبوده، انگار ادی هم تمام زندگیاش منتظر او بوده. ادی به سفری از قبل برنامهریزیشده میرود و قول میدهد از فرودگاه با سارا تماس بگیرد اما هیچ تماسی گرفته نمیشود.
دوستان سارا به او توصیه میکنند که ادی را فراموش کند، اما سارا از عهده چنین کاری برنمیآید. او مطمئن است که اتفاقی رخ داده و باید توضیحی برای غیبت ادی وجود داشته باشد.
دقایق، روزها و هفتهها میگذرند و نگرانی سارا مدام بیشتر و بیشتر میشود. اما نهایتا درمییابد حق با او بوده. ناپدید شدن ادی دلیلی داشته و این دلیل همان چیزی است که آنها به یکدیگر نگفته بودند: حقیقت.