ربکا سولنیت در کتاب «ساختن بهشت در جهنم»، به بررسی عمیق پنج فاجعه از زلزلۀ 1906 در سانفرانسیسکو تا توفان و سیل در نیواورلئان در نودونه سال بعد میپردازد. سولنیت در لابهلای کتاب سراغ فجایع مختلفی رفته است که از میان آنها میتوان نمونههای ویژهای را بیرون کشید؛ ازجمله فاجعۀ بمباران هوایی بلیتز لندن، زلزله در چین و آرژانتین، فاجعۀ هستهای چرنوبیل، موج گرمای شدید شیکاگو در سال 1995، زلزلۀ ماناگوئه در نیکاراگوئه که به سرنگونی رژیم کمک کرد، اپیدمی آبله در نیویورک و فوران آتشفشان در ایسلند و... . همۀ این فجایع و بلایای طبیعی - با ذکر این تعبیر دیوید هاروی که «هیچچیز طبیعی در هیچ فاجعۀ طبیعی وجود ندارد» - حاوی نیروی رهاییبخش و زندگیساز مردمی است که در جهنم ساخته و پرداختۀ قدرت و ثروت، برای نجات جانها و زندگیهای بسیاری کوشیدند و دستاوردهای بزرگی را ارمغان آوردند. این کتاب دربارۀ امید در تاریکی است، دربارۀ الزام بازگشت به نیروی مردم و فهم این نکته که اگر این مردم در فجایع بزرگ کاری کردند که بهشت در جهنم پدید آمده، به این دلیل است که در تعلیق نظم قانون و شکست اکثر نظامها، ما آزاد هستیم که به گونهای دیگر زندگی و رفتار کنیم و روایت غالب رسانهها و صاحبان قدرت و سرمایه را پس رانده و روایت درست و دقیق خودمان را ارئه دهیم؛ از چگونگی ساختن بهشت در جهنم.