دختری که به دنبال عشق میگردد:
جین که به منظور کسب درآمد سگها را برای گردش بیرون میبرد به تازگی به شهرک آمده و به طور اتفاقی با ادی روچستر روبهرو میشود. ابتدا باور نمیکند شانس به او روی آورده است. ادی مرد خوشقیافه و پولداری است که از یک سال گذشته، یعنی از زمان مرگ همسرش، به تنهایی در عمارتی بزرگ و زیبا زندگی میکند.
مردی که عالی و بینقص به نظر میآید...
ادی میتواند هر آنچه را که جین همیشه در آرزوی رسیدن به آن بوده، از قبیل ثبات، پذیرش میان جمع پولدارها و همچنین تصویر بینقصی از زندگی را به او هدیه بدهد. اما آنچه جین نمیداند این است که ادی رازی بزرگ را پنهان کرده است و زمانی که حقایق برملا شود عواقب مرگباری در انتظارشان خواهد بود که کسی تصورش را هم نمیکند.