تحولات شتابنده دهههای اخیر، دانش بشری را به تلاطم انداخته و اندیشمندان تمامی علوم را به بازاندیشی و نواندیشی واداشته است. در این میان، دانش مدیریت از این امر به دور نمانده است. گری همل، اندیشمند بزرگ مدیریت، پیشبینی خود از آینده مدیریت را چنین بیان میکند: «بسیاری از ما در یک جامعه پساصنعتی رشد یافتهایم؛ اکنون در طلیعه جامعهای پسامدیریتی قرار داریم». پیشگامان ورود به جامعه پسامدیریتی، سازمانهایی هستند که این واقعیت تازه را زودتر دریافتهاند و ظرفیتهای مدیریتی و سازمانی جدیدی را فراهم آوردهاند. «سازمانهای بالندهی اندیشمند» نمونهای از این سازمانهای نوپدید هستند.
نویسندگان کتاب «فرهنگ سازمان بالنده»، پژوهشگرانی هستند که چند نمونه از سازمانهایی با شیوههای مدیریتی نوین را مورد مطالعه قرار دادهاند. این پژوهشگران از نزدیک به مشاهده و کنکاش رفتار کارکنان، سازوکارهای مدیریتی، رویهها و فرایندهای سازمانی و فرهنگ متفاوت این سازمانها نشستهاند. این کتاب حاصل دستاوردهای این کار پژوهشی است که از مقایسه شیوهی بسیار متفاوت مدیریت سازمانهای بالنده با اداره سازمانهای معمولی به دست آمده است.
ویژگی برجسته سازمانهای بالنده، توجه چشمگیر به توسعه کارکنان بهموازات توسعه سازمان است؛ بهطوری که «محور اساسی فرهنگ یک سازمان بالنده، بالندگی افراد و تبدیلشدن آنها به بهترین نسخه خود است». از این رو، فرهنگ یک سازمان بالنده را میتوان فرهنگی توسعهبخش دانست که مدیران آن برآنند تا سطح پیچیدگی ذهنی کارکنان را توسعه دهند. این مدیران بر این باورند که با پیچیدهتر شدن روزافزون جهان در دهههای اخیر و ادامه آن در دهههای پیش رو، بایستی پیچیدگی ذهنی کارکنان نیز پیوسته افزایش یابد تا بتوانند با دنیای پیرامونشان در سطوح بالاتری از پیچیدگی ذهنی تعامل کنند، زیرا «برای افرادی که دارای پیچیدگی ذهنی بالاتری هستند، مدیریت یک دنیای پیچیده، آسانتر است».
نویسندگان کتاب، بالندگيِ ذهن انسان را در سه سطح طبقهبندی میکنند: ذهن اجتماعیشده، ذهن خودساخته، ذهن تحولیافته. ایشان چنین باور دارند که سازمانها در گذشته از کارکنان خود انتظار داشتند تا همچون سربازانی خوب، با ذهنی اجتماعیشده کار کنند و اکنون از آنها میخواهند تا همچون فرماندهانی مطمئن، ذهنی خودساخته داشته باشند؛ اما از این پس، در پی رهبرانی هستند که ذهنی تحولیافته دارند.
رشد و توسعهی پیوستهی ذهن همهی کارکنان و یاری رساندن به دیگران در این مسیر، مبنای شکلگیری سازمانهای بالنده است. وقتی که کارکنان احساس میکنند در حال رشد هستند و درگیر فعالیتهایی هستند که به رشد دیگران نیز یاری میرسانند، میتوانند برخورداری از یک ثروت واقعی و ماندگار را تجربه کنند؛ و آن «شادی همیشگی» است.
نویسندگان نتیجه مطالعه خود در مورد سازمانهای بالنده را در دو ویژگی چشمگیر آنها خلاصه میکنند: «این سازمانها اعضای شجاعی دارند که از انجام کارهای دشوار ابایی ندارند و جوامع قابلاعتمادی دارند که به قرارداد مقدس خود با تکتک اعضا احترام میگذارند و بنابراین اعضای شجاع آنها میتوانند با خیالی آسوده به کارهای دشوار خود بپردازند.»