درهای مرگ را آرام با اشارهای هل بده تا ببینی که خودش چهارطاق باز میشود. اینجا هیچکس آماده نیست و نخواهد بود. بعضی خیال میکردیم شاید باشیم، اما به گمانم آنها هم که خودکشی کردند، آماده نبودند. پشیماناند؟ نه، اسمش را اگر پشیمانی بگذاری، زیادی سادهاش کردهای. کارها را نمیشود به سادگی به مشتی امرونهی و انتخاب بین دوراهیها فروکاست. به گمانم افسوس میخورند که چه بود و چه میتوانست باشد. مرگ یعنی همین، یعنی گرفتاری در قیدوبند آنچه بود و آنچه هرگز مجال نیافته باشد، و ما افسوسش را میخوریم.