ترانهها و اشعار خیام هیچوقت تازگی و لطافت خود را از دست نخواهد داد. چون این ترانههای در ظاهر کوچک ولی پر مغز تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را که در دوران مختلف انسان را سرگردان کرده و او را به وادی سرگردانی کشانده، و افکاری را که جبرا به او تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل باقی مانده مطرح میکند. خیام ترانههای ناب فلسفی را با زیبایی تمام به زبان آورده است. دیگر از خصایص خیام ذوق لطیف و حس شدید اوست با اینکه قصد شاعری ندارد، از دیدن مناظر زیبای طبیعت گل و سبزه و کیفیت شام و بامداد و مهتاب و ابر و باران و مانند آنها بیاختیار طبعش به اهتزاز در میآید. از رباعیات او میخوانیم:
این کهنه رباط را که عالم نام است ـ آرامگه ابلق صبح و شام است.
بزمی است که وامانده صد جمشید است ـ گوری است که خوابگاه صد بهرام است.