شاید این رمان انسانیترین، خصوصیترین و نزدیکترین تصویری باشد که از تشویشها، درونیات و زندگی و زمانه یک فیلسوف میخوانیم.
پاریس 1940: والتر بنیامین را از ورای نظریهپردازیهایش میبینیم، مردی همیشه در پی عشق و مغموم از عشق؛ مردی پناهبرده به کتابخانهای در پاریس که طی یک دهه گذشته مشغول نگارش شاهکاری هزارصفحهای است. اما تانکهای نازیها حومه شهر را پشت سر گذاشتهاند و حالا دارند به قلب پاریس میرسند. از دور و نزدیک هشدار میرسد که برای زنده ماندن باید گریخت. بنیامین با دستنوشته ارزشمندش به امید نجات از کورهراههای کوهستان پیرنه رهسپار مرز میشود. این فراز غمانگیز با توصیف گذشته پیچیده و جهانوطنی بنیامین درهم تنیده است: کودکیِ غرق در رفاهش در برلین، سالهای مشارکتش در جنبش جوانان آلمانی، سالهای دانشگاهش و رابطهاش با متفکرانی که در حلقه یاران صمیمی بنیامین بین دو جنگ جهانی بودند.
آخرین روزهای بنیامین رمان ایدههاست، رمانی شاعرانه. بهعلاوه، داستانی است عاشقانه که یکی از تکاندهندهترین وقایع فرعیِ جنگ جهانی دوم است، یک تراژدی که گاهی کمدی سیاه میشود.