فیلیماریو دوبله از ازدواج متنفر بود و کمی هم از کلوتیلد ترول، اما از بین یک دوشیزه میلیونر پردردسر و یک لیوان روغن کوچک منفور بیست و چهار سال پیش، او فکر کرد که شاید ازدواج بهتر باشد. و این روشن میکند که چرا فیلیماریو دوبله با شنیدن صدای آرام کوفتن بر در کاربین خوشحال شد...
رمان «سرنوشت در دست کلوتیلد» رمانی است عاشقانه و در عین حال طنزآمیز که در آن نویسنده به خوبی از عهده خنداندن خواننده بر میآید. البته نه به خاطر جدی نبودن موضوع، بلکه به این دلیل که بافتهای است هیجانانگیز از شوخیها، تضادها، شگفتیها. رفتار شخصیتهای داستان غیرقابل پیشبینی و پایان ماجرا کاملا غیرمنتظره است.