سیلبر در این رمان، سرگذشت جمعی از شخصیتهای متفاوت را که در اثر تصادف و تقدیر زندگیشان به هم گره میخورد در داستانهایی بههمپیوسته حکایت میکند. او فصلهای کتاب را استادانه درهم میبافد و شرایط انسانی را همچون بافتهای ارزشمند به تماشا میگذارد. درونمایهی ثابت تمام داستانهای کتاب، سپنجی بودن عمر و توانایی شگفتانگیز انسانها در سازگار شدن با گردش روزگار است. انسانهایی که لغزشپذیرند و پس از فروافتادن، هر یک به نوعی سعی در جبران مافات و رهایی از بار غم و عذاب پشیمانی دارند.