لیدیا با تنها پسرش و شوهر خبرنگارش در شهر آکاپولکو در مکزیک زندگی میکند و کتابفروشی دارد. با این که کارتلهای مواد مخدر دارند ثبات و آرامش را از شهر میگیرند، زندگی آرامی دارد.
یک روز مردی به نام خاویر به کتابفروشی لیدیا میآید و کتاب میخرد. خاویر رئیس کارتل نوظهور شهر است که با قتل و کشتار مخالفان و با هراسافکندن در دل مردم، کنترل شهر را به دست گرفته است. وقتی همسر لیدیا در گزارشی مفصل نقاب از چهره واقعی خاویر برمیدارد و دستش را برای همگان رو میکند، زندگی لیدیا زیر و رو میشود و...