تجربه جم لستر از بزرگ کردن کودکی مبتلا به اتیسم باعث خلق رمان اشتوم شد، کتابی با طنزی تلخ و داستانی احساسی.
بن جول دیگر تسلیم شده است. پسر 10 سالهاش - جونا - به اتیسم مبتلاست و تا به حال حرف نزده. بن و همسرش - اما - سخت در تلاشند تا با این قضیه کنار بیایند. آنها تصمیم میگیرند به شکلی نمایشی از هم جدا شوند، تصمیمی استراتژیک و البته نه چندان عاقلانه! از طرفی، مساله دادگاه مربوط به جونا مطرح است، دادگاهی برای تصمیمگیری درباره آینده تحصیلی او. پدر و پسر مجبور میشوند به خانه گئورگ - پدر پیر و بد اخلاق بن نقل مکان کنند. خانه کوچکی در شمال لندن میزبان 3 نسل از مردان این خانواده است: یکی از آنها نمیتواند حرف بزند و آن دو دیگر نمیخواهند حرف بزنند.
با آنکه جونا از اتفاقات اطرافش خبر ندارد، اما در نهایت گره مشکلات مربوط به هویت شخصی، مسائل خانوادگی و سوتفاهمها توسط او باز میشود.