جلال برجس


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
دفترچه‌های مرد کتابفروش
  • 110,000 تومان
  • با تخفیف: 110,000 تومان
دفترچه‌های کتاب‌فروش
  • 105,000 تومان
  • با تخفیف: 105,000 تومان
یادداشت‌های کتاب‌فروش
  • 125,000 تومان
  • با تخفیف: 125,000 تومان

دفترچه‌های مرد کتابفروش

  • 110,000 تومان

رمان (دفترچه‌های مرد کتابفروش) روایت بخش تاریک زندگی و حکایت ظلم و نابرابری موجود در آن استء روایت سرگذشت انسان‌هایی به حاشیه رانده شده که نویسنده در طی آنء مفاهیمی چون عشقء هراسء قتلء فقر و فساد را در روایت خودء گرد هم آورده است. رمان در شکاف میان طبقات مختلف جامعه نفوذ می‌کند و با کنار زدن نقاب‌ها و پرده‌هاء زشتی‌های موجود در لایه‌های زیرین آن را عیان می‌کند. ‹‹از روی آینه دستشویی بخار را کنار زدم و به صورتم نگاه کردم. تنهایی‏، اثرش را روی چهره‌ام گذاشته بود. تنهایی یک زندان خودخواسته است که در آن روح ما پژمرده می‌شود و مثل درختانی می‌شویم که با آب شور آبیاری شده‌باشند. از دستشویی که بیرون آمدم احساس کردم دیوارها دارند به سمت من می‌آیند و همه چیز دارد کج می‌شود. تلویزیون، لپتاپ، فنجان قهوه و حتی دفتر ناردا. حالت وحشتناکی از خفگی به سراغم آمد که قابل تحمل نبود. لباس‌هایم را پوشیدم و با کنار گذاشتن همه شخصیت‌هایی که در جلدشان فرورفته بودم، از خانه بیرون آمدم»

دفترچه‌های کتاب‌فروش

  • 105,000 تومان

به یکباره همه چیز برایم معنای جدیدی پیدا کرد و واضح‌تر شد. عشق عجب معجزه‌گری است! به بدنی که بدون هیچ افسوسی به سمت پایان می‌رفت، زندگی بخشیده بود. فکر کردم آیا مرا به یاد خواهد آورد؟ آن مرد سرخورده‌ای را که مانند پرنده بی‌پرو بالی در ساحل دریا ایستاده بود و به آخرین صحنه‌ای فکر می‌کرد که چشمانش قبل از رفتن به عدم، ثبت می‌مرد.

یادداشت‌های کتاب‌فروش

  • 125,000 تومان

یادداشت‌های کتاب‌فروش جهان داستانی وسیعی دارد؛ از اردن تا مسکو و از گوژپشت نوتردام تا دکتر ژیواگو و قهرمانان رمان‌های عربی. ابراهیم الوراق کتاب‌فروشی است ترس‌خورده از صدای درونش و پنهان‌شده در پناه ردیف شاهکارهای ادبی که بی‌وقفه می‌خواند و گاه می‌فروشدشان. اما رنج فزاینده‌ای که بر او می‌رود و بر دیگران همچنین فقر، خشونت و افراط‌گرایی از او موجود دیگری می‌سازد و جانوران نهفته درونش را بیدار می‌کند. «... قربان! احساس می‌کنم مثل زنی که جنینی در رحمش تکان می‌خورد، موجود خطرناکی را باردارم که هر وقت عصبانی می‌شود به حرکت می‌افتد.» افسر با خنده گفت: «و این جنین به تو چه می‌گوید؟» «قربان او از جنین بزرگ‌تر است. اندازه یک هیولاست و همان خصوصیات هیولا را دارد.» افسر با عصبانیت گفت: «و به تو چه می‌گوید؟» «او مرا تحریک به کشتن بعضی شخصیت‌ها می‌کند. حتی از من می‌خواهد جسدهایشان را مثله کنم.»

صفحه‌ی 1