احساسات بیشتر شبیه سیلابها و طوفانهاست:
زمزمههای کمعمق، اما عمیقترینشان سکوت است؛
پس وقتی علاقه موجب گفتگو میشود، به نظر میرسد
احساس به انتها میرسد، اما چرا چنین سطحی.
آنها که کلمات بسیار میدانند، و کلمات را مییابند،
از آنچه که از یک نفر یک عاشق میسازد، بهرهای ندارند
اشتباه نمیکند، ملکه عزیز قلب من.
نشانه احساس واقعی این است
که آدمی رنج خود را کوچک میبیند،
و طلب همدردی نمیکند -
در عشق سکوت بیشتر از کلمات غم را فزون میکند، گرچه که کلمات هرگز
چندان ظریف نباشند:
گدایی که خموش است، میدانی،
ممکن است ترحمی مظاعف را برانگیزد.
پس اشتباه نکن ای عزیز،
عشق حقیقی اما پنهانی من:
دردناکترین کار پنهان کردن رنجش است،
و این که طلب همدردی نکند.