کتاب “دیدن و دیده شدن، خروج از پناهگاه روانی” به موضوعاتی میپردازد که در بیمارانی که در درمان تحلیلی پیشرفت نمیکنند و مقاوم به درمان هستند، حائز اهمیت است؛ مانند تجربه شرمساری، شرم و تحقیرشدگی، حسهایی که وقتی افراد سعی میکنند تا از تشکیلات خودشیفته دست بکشند و از پناهگاه روانی خود بیرون بیایند، با آنها مواجه میشوند. وقتی بیمار، همچنان از دفاعهایی استفاده میکند که دیگر مورد نیاز نیست، درمان تحلیلی متوقف میماند. توجه به اضطراب بیمار زمانی که میخواهد دفاعی را کنار بگذارد، به ما کمک میکند تا وابستگی بیمار به دفاعهایش را درک کنیم. ترس از دیده شدن بهعنوان “جایگاه پایینتر” میتواند موقعیت تهدیدکنندهای را ایجاد کند که رها کردن دفاعها و بیرون آمدن از پناهگاه برای بیمار بسیار سخت میشود.