بی ای پاریس


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
درمانگر
  • همراه با تخفیف
  • 320,000 تومان
  • با تخفیف: 272,000 تومان
درمانگر
  • همراه با تخفیف
  • 279,000 تومان
  • با تخفیف: 237,150 تومان
پشت درهای بسته
  • 35,000 تومان
  • با تخفیف: 35,000 تومان

درمانگر

  • 320,000 تومان

...موهایم را می‌گیرد، آنها را بالای سرم بلند می‌کند و به آرامی و کم‌کم می‌گذارد دور شانه‌هایم بریزند. در آینه نگاهش می‌کنم و از چیزی که می‌بینم می‌لرزم. او با مردی که من می‌شناختم و یا فکر می‌کردم می‌شناسم، آن‌قدر متفاوت به نظر می‌رسد که انگار، کس دیگری است. ...زندگی من کامله. اما من خوشحال نیستم. از گفتنش احساس وحشتانکی دارم، اما این حقیقت داره. بی‌قراری‌اش احساس می‌شود. خودکارم را برمی‌دارم و کلمات «وحشتناک» و «حقیقت» را یادداشت می‌کنم، سپس روی صندلی‌ام به جلو خم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوم. - می‌دونی هنری دیوید ثورو چه اعتقادی داشت؟ اون می‌گه: خوشبختی مثل یه پروانه‌اس. هرچه بیشتر اونو تعقیب کنی، بیشتر از تو فرار خواهد کرد. اما اگه توجه خودتو به چیزای دیگه معطوف کنی، می‌آد و به آرامی روی شونه‌ات می‌نشینه. لبخند می‌زند، آرام می‌گیرد. این همیشه کار می‌کند.

درمانگر

  • 279,000 تومان

آلیس و لئو به‌تازگی زندگی مشترکشان را در مجتمع مسکونی زیبایی در لندن آغاز کرده‌اند؛ اما تلاش‌های آلیس برای آشنایی بیشتر با همسایه‌ها رازی ویرانگر و وحشتناک را دربارۀ خانۀ جدیدش آشکار می‌کند و او رفته‌رفته ارتباطی قوی با نینا، درمانگری که پیش از آنها در خانه زندگی می‌کرده، احساس می‌کند. آلیس به‌صورتی وسواس‌گونه درگیر کنار هم چیدن پازل وقایع می‌شود؛ اما هیچ‌یک از همسایه‌های جدیدش نمی‌خواهند دراین‌باره حرفی بزنند. طولی نمی‌کشد که برایش روشن می‌شود اوضاع آن‌طور که به نظر می‌رسد نیست…

پشت درهای بسته

  • 35,000 تومان

«پشت درهای بسته» یک داستان کلاسیک را در دنیایی کاملا مدرن روایت می‌کند. این کتاب یکی از ترسناک‌ترین تریلرهای روانشناسانه‌ای است که تا به حال خوانده‌ام. با خواندن هر فصل بیشتر درگیر داستان می‌شوید و بیشتر احساس شخصیت داستان، گریس، را درک می‌کنید؛ استیصال از اینکه هیچ‌کس تو را باور نمی‌کند و تو باید بجنگی تا عزیزترین آدم زندگی‌ات از آسیب مصون بماند. نقد کتاب سانفرانسیسکو. صبح روز جمعه، وقتی به من می‌گوید بهترین لباسم را بپوشم، بی‌اختیار فقط به یک چیز فکر می‌کنم، آیا لحظه‌ای که بی‌صبرانه منتظرش بودم فرا رسیده است. ذهنم به آینده پرواز می‌کند؛ اما به خودم یادآور می‌شوم که بارها همین گونه سرخورده شده‌ام. حتی وقتی سوار ماشین می‌شود هم هنوز به خودم اجازه باور کردن نمی‌دهم. اما وقتی به سمت شهر می‌رویم، کم کم باورم می‌شود و هیجان‌زده شروع می‌کنم به نقشه کشیدن و از این می‌ترسم که نکند این لحظه را از دست بدهم. اما وقتی که جک ماشین را بیرون رستوران پارک می‌کند و از آن خارج می‌شود می‌فهمم که چقدر خوش‌خیال بوده‌ام.

صفحه‌ی 1