اوژن یونسکو


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
کرگدن (جهان نمایش 5)
  • همراه با تخفیف
  • 185,000 تومان
  • با تخفیف: 157,250 تومان
کرگدن (اوژن یونسکو13)
  • همراه با تخفیف
  • 68,000 تومان
  • با تخفیف: 57,800 تومان
قصه ها (گلاسه)
  • همراه با تخفیف
  • 350,000 تومان
  • با تخفیف: 297,500 تومان
آمده یا چطور از شرش خلاص شیم؟ (نمایشنامه)
  • همراه با تخفیف
  • 140,000 تومان
  • با تخفیف: 119,000 تومان
کرگدن
  • همراه با تخفیف
  • 160,000 تومان
  • با تخفیف: 136,000 تومان
کرگدن
  • همراه با تخفیف
  • 115,000 تومان
  • با تخفیف: 97,750 تومان
تابلو (نمایش‌نامه)
  • 45,000 تومان
  • با تخفیف: 45,000 تومان
صندلی‌ها (نمایش‌نامه)
  • 45,000 تومان
  • با تخفیف: 45,000 تومان
مکبث (بداهه‌گویی آلما) نمایش‌نامه
  • 60,000 تومان
  • با تخفیف: 60,000 تومان
آدمکش (نمایش‌نامه)
  • همراه با تخفیف
  • 122,000 تومان
  • با تخفیف: 103,700 تومان
آوازخوان طاس صندلی‌ها (نمایش‌نامه)
  • 35,000 تومان
  • با تخفیف: 35,000 تومان
شاه می‌میرد (نمایش‌نامه)
  • 36,000 تومان
  • با تخفیف: 36,000 تومان

کرگدن (جهان نمایش 5)

  • 185,000 تومان

(نمایشنامه فرانسه قرن20م)

کرگدن (اوژن یونسکو13)

  • 68,000 تومان

(نمایشنامه فرانسه،قرن 20م)

قصه ها (گلاسه)

  • 350,000 تومان

(داستان های کودکان فرانسه،داستان بازی با کلمه،تخیل در کودکان،والدین و کودک،گروه سنی:الف،ب،مناسب بالای 7 سال،تصویرگر:اتی ین دلسر،گلاسه)

آمده یا چطور از شرش خلاص شیم؟ (نمایشنامه)

  • 140,000 تومان

(نمایشنامه های فرانسه،قرن 20م)

کرگدن

  • 160,000 تومان

(نمایشنامه ی فرانسه،قرن 20م)

کرگدن

  • 115,000 تومان

(نمایشنامه های فرانسوی،قرن 19م)

تابلو (نمایش‌نامه)

  • 45,000 تومان

دلگیر نیستم ازش، ببینین، دلگیر نیستم ازش. ولی خب، اگه خوشگل بود، از دیدنش کیف می‌کردم. وقتی خسته از زشتی‌های زندگی شب می‌رسم خونه، دوست دارم یه صورت خوشگل ببینم، یه تصویر قشنگ… دوست عزیزم، من توی زندگی‌م فقط اونو دارم. اون زشته.

صندلی‌ها (نمایش‌نامه)

  • 45,000 تومان

پیرزن: عزیزم، زود باش دریچه را ببند. من از بوی آب راکد بدم می‌آید. پشه‌ها هم دارند می‌آیند تو. پیرمرد: جاروجنجال نکن. پیرزن: بیا دیگر، عزیزم، بیا و بنشین، این‌طور به بیرون خم نشو، ممکن است پرت شوی. می‌دانی که چه به سر فرانسیس اول آمد. باید مواظب باشی.

مکبث (بداهه‌گویی آلما) نمایش‌نامه

  • 60,000 تومان

مکبث؛ فکر می‌کنم کار درستی کردم. ادمی در گرماگرم نبرد گاه خودی و اجنبی را می‌زند. امیدوارم که به خطا خودی را نکشته باشم. در صف‌های فشرده می‌جنگیدیم. امیدوارم انگشتان پایشان را لگد نکرده باشم. بله، ما بر حقیم. حالا آمده‌ام اندکی بر روی این سنگ استراحت کنم. یک کم حالت تهوع دارم البته... عجیب است با آن همه تلاش، چندان گرسنه نیستم... انگار زیادی محکم زدم. مچم درد گرفته است. خوشبختانه آسیب جدی ندیده‌ام. کمی راحت و تفریح حالم را جای خواهد آورد. (رو به مصدرش) هی، برو شمشیر مرا در رودخانه بشوی و یک نوشیدنی هم بیاور!

آدمکش (نمایش‌نامه)

  • 122,000 تومان

نمی‌دونم شاید تقصیر از منه، شاید هم از شما، شاید هم نه از منه نه از شما. شاید هم اصلا خطایی در کار نباشه. کاری که شما می‌کنید شاید بد باشه، شاید خوب باشه، شاید هم نه خوب باشه، نه بد باشه. نمی‌‌دونم چی بگم ممکنه که بقای بشریت هیچ اهمیتی نداشته باشه، در این صورت نابودیش هم هیچ اهمیتی نداره... شاید جهان سراپا بی‌فایده‌ست و شما حق دارید که می‌خوایید اون رو منفجر کنید، یا حداقل ناخنکی بهش بزنید، تک‌تک‌ مخلوقات رو، تکه‌تکه... شاید حق ندارید. به‌خدا دیگه نمی‌دونم. من دیگه نمی‌دونم. شاید دارید اشتباه می‌کنید، شاید هم اصلا اشتباهی وجود نداشته باشه، شاید اشتباه از ماست که می‌خواییم وجود داشته باشیم... توضیح بدید نظر خودتون رو. من نمی‌دونم. من نمی‌دونم.

آوازخوان طاس صندلی‌ها (نمایش‌نامه)

  • 35,000 تومان

پیرمرد: دوره ما، ماه اختر زنده‌ای بود، آه! بله، بله، اگر جرئت به خرج داده بودیم، آخه بچه بودیم. دوست دارین اون فرصت‌های ازدست‌رفته رو جبران کنیم… فکر می‌کنین می‌شه؟ فکر می‌کنین می‌شه؟ آه! نه، نه، دیگه نمی‌شه. اون روزها مثل قطار سریع‌السیر گذشتن. جای چرخ‌‌هاش روی پوستمون نقش انداخته. به نظر شما جراحی پوست می‌تونه معجزه کنه؟ (به سرهنگ) من نظامی‌ام، شما هم همین‌طور. نظامی‌ها همیشه جوونن، سردارها مثل خدایانن… (به خانم وجیه) باید هم اینطور باشه… افسوس! افسوس! همه‌چی رو از دست دادیم. می‌تونستیم حسابی خوشبخت باشیم. از این بابت مطمئنم؛ می‌تونستیم، می‌تونستیم؛ شاید گل ها باز هم از لای برف سبز بشن!

شاه می‌میرد (نمایش‌نامه)

  • 36,000 تومان

شاه: دست‌هامان هم درد می‌کنند. یعنی داره شروع می‌شه؟ نه. اگه همیشگی نبود پس چرا ما به دنیا آمدیم؟ لعنت به والدینمان. چه مسخره، چه مضحک! پنج دقیقه پیش به دنیا آمدیم، سه دقیقه پیش ازدواج کردیم. مارگریت: دویست و هشتاد و سه سال می‌شه. شاه: دو دقیقه و نیم پیش بود به تخت سلطنت نشستیم. مارگریت: دویست و هفتاد و هفت سال و سه ماه می‌شه. شاه: فرصت نکردیم بگیم اوف! فرصت نکردیم بفهمیم زندگی یعنی چی. مارگریت: (به دکتر) برای این کار هیچ سعی نکردند. ماری: مثل یه پیاده‌روی خیلی کوتاه بود تو یه خیابون پر دار و درخت، مثل قولی که عمل نشه، لبخندی که نشکفته پژمرده بشه. مارگریت: (به دکتر، در ادامه) با این که بزرگ‌ترین دانشمندها دم دستشون بود، فقها، آدم‌های دنیا دیده، اون همه کتاب که لاش رو باز نکردند. شاه: وقت نداشتیم. مارگریت: تو که می‌گفتی تمام وقت‌های عالم مال توست. شاه: وقت نداشتیم، وقت نداشتیم، وقت نداشتیم.

1  2  صفحه‌ی 1