نام من بکی است. وقتی به خانه رسیدم دیدم که همسرم کریس با چاقو به قتل رسیده و خانه ما را به طور کامل بهم ریخته اند. اینگونه که به نظر می رسد کریس چیزی داشته که متعلق به آنان بوده است و من برای اینکه زنده بمانم باید ان را پیدا کنم و به ایشان بازگردانم. آنان به من هفت روز فرصت داده اند. هیچ جایی برای پنهان شدن ندارم و نمی دانم باید کجا رو جست و جو کنم. بنابراین با اینکه به پایان مهلت نزدیک می شوم تصمیم گرفته ام که مقاومت کنم.اکنون همه انچه دارم ذهنی پر از دروغ و یک نقشه بد است.