افسانهای وجود دارد که میگوید فیلسوفها سفر نمیکنند. این افسانه از دوران سقراط و کانت میآید. سقراط هرگز پایش را از دیوارهای آتن بیرون نگذاشت و کانت هم هرگز بیشتر از دویست کیلومتر از محل تولدش در کونیگزبرگ دور نشد. ضمن اینکه «فلسفهی سفر» هم شاخهی تحقیقاتی شناختهشدهای نیست. نه کتابی دربارهی فلسفه سفر وجود دارد، نه واحد درسیای و نه کنفرانسی. بهرغم همهی این موارد، فیلسوفهای بسیاری به سفر اهمیت میدهند. و مفهوم «فیلسوف مسافر» مفهومی دیرینه است. پرسش دربارهی سفر و بررسی تغییراتی که فلسفه در آن ایجاد کرده، میتواند کمک کند به سفرهایمان عمیقتر فکر کنیم. عمیق فکرکردن به چیزها معمولا ارزشمند است و قدردانی و لذت ما، آن ارزش را افزایش میدهد.
-از متن کتاب-
انسانها در زمانهای مختلف از نقطهای به نقطهای دیگر جابهجا شده و مسافتهای طولانی و کوتاهی را طی کردهاند؛ ولی همهی این جابهجاییها سفر نیستند. ما هر روز میرویم سر کار، به فروشگاهها سری میزنیم، دوستان و خانوادهمان را میبینیم و روزهای تعطیل برای تفریح راهی خارج شهر میشویم. هیچکدام از اینها سفر نیستند. سفر با هدف خاصی انجام میشود و از صنعت گردشگری کشور مقصد حمایت میکند. اما ما چگونه میتوانیم عمیقتر به سفرهایمان بیاندیشیم؟ چرا سفر میکنیم؟ چرا سفرهایمان با یکدیگر متفاوتاند؟ این پرسشها باعث شدند امیلی توماس جذب مفهوم فلسفی سفر شود. کتاب فلسفه سفر نظریههای فلسفی مختلف مربوط به سفر، تاریخچهی آن، تجربههای مختلف سفر و سفرنامهی امیلی توماس را به میان میکشد.
سفر کردن از عصراکتشاف شروع میشود؛ زمانی که فیلسوفها برای اولینبار سفر کردن را جدی گرفتند. در این سفر فلسفی با مفهوم دیگریبودن مونتنی، جان لاک و نظریات او دربارهی آدمخوارها و سفر به طبیعت وحشی آشنا میشویم. در سفرمان همراه با توماس، نیمهی تاریک نقشهها را کشف میکنیم و متوجه میشویم که چگونه فلسفهی فضا از گردش در کوهستانها آغاز شده است و چرا باید در سفر به کلبههای چوبی لباسهایمان را بشوریم. علاوه بر اینها با مفاهیم عمیقتری از جمله اخلاق «سفر به مناطق در حال نابودی» (سفر به یخچالها و صخرههای مرجانی) و تاثیر سفر فضا بر اهمیت وجود انسان در کهکشان راهشیری آشنا میشویم. توماس سفر و مفاهیم فلسفی مربوط به آن را با زبانی قابل درک توضیح میدهد و مقالهها و کتابهای متنوعی را در این خصوص معرفی میکند.