احمد امید


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
باب اسرار
  • همراه با تخفیف
  • 350,000 تومان
  • با تخفیف: 297,500 تومان
عشق ما 1 رمان قدیمی
  • 50,000 تومان
  • با تخفیف: 50,000 تومان
خاطره استانبول
  • 150,000 تومان
  • با تخفیف: 150,000 تومان
روزی روزگاری آناتولی (مجموعه داستان)
  • 78,000 تومان
  • با تخفیف: 78,000 تومان
باب اسرار
  • 58,000 تومان
  • با تخفیف: 58,000 تومان

باب اسرار

  • 350,000 تومان

زنی سرگردان میان پدری گمشده و فرزندی زاده‌نشده... انسانی که در پی معنای زندگی است: کارن کیمیا... شهری که دروازه‌هایش به رازها گشوده می‌شود... شب‌هایی که رازها در آن‌ها به معجزه بدل می‌شود. زمان‌هایی که معجزه حقیقت شمرده می‌شود... زمزمه‌ای که از هفتصد و اندی سال پیش شنیده می‌شود... نفس عطرآگین انسان‌هایی که عشق را فقط با عشق می‌سنجند... عشقی که مرگ نتوانسته از میان بردارد... عشقی که در برابر گذر زمان تاب آورده؛ عشق شمس تبریزی و مولانا جلال‌الدین بلخی... داستانی عرفانی سرشار از پرسش و آگاهی و هیجان... روی سنگ خون بود و در آسمان بدر و در باغچه بوی خاک. درختان در خنکایی رعب‌آور شناور بودند. گاه غنچه کردن گل‌های زمستانی بود‏‏ء دم شکفتن نرگس‌ها. هفت تن وارد حیاط شدند... هفت دل غضبناکء هفت ذهن مسخر نفرتء هفت تیغ برنده‏. هفت مرد ملعون سکوت حیاط را هفت پاره کردند و رفتند به سوی دری چوبی که مأوای قربانی‌شان بود...روی سنگ خون بود و در باغچه خنکایی رعب‌آور. یگانه شاهد جنایت بدر بود. بی‌حیرتء بی‌ترس‏ء بی‌لرز می‌نگریست از میان برگ‌های مرده درختان بلند صنوبر. جوان‌ترین آن هفت تن در زدء پیرترینشان صدا زد مرد حجره نشین را. هر هفت تن یکباره فروبردند تیغ‌هاشان را در تن مرد که از در درآمده بود. روی سنگ خون بود و در دل آدم‌ها نفرت و در بدر آرامشی عمیق...

عشق ما 1 رمان قدیمی

  • 50,000 تومان

در این رمان سربازرس نوزت با جنایتی دهشتناک در هتل پراپالاس استانبول مواجه می‌شود که آگاتا کریستی (پلیسی‌نویس معروف انگلیسی) مظنون به قتل است. سربازرس نوزت به‌رغم جنبه‌های تصنعی و غیرقابل‌باور سعی در حل این معما دارد. درحالی که آگاتا کریستی سال‌ها قبل از این جنایت در گذشته است.

خاطره استانبول

  • 150,000 تومان

منظره شهر را از دریا نظاره‌گر بودیم. استانبول مه‌آلود... دریایی پــوشیـده از مــه... و ابـرهای سفیــدی که عـرشۀ قایـقمان را درنـوردیـده بـودنــد. تنــها گنبدهای ایـاصوفیـا دیــده می‌شــد، منـاره‌های سلطان‌احمـد و برج‌های قصـر تـوپـکاپــی. گویـی شهر برجایش استوار بود بی‌هیچ گزندی و رذالتی. طبیعت در توده‌ای از ابرهای سفید پنهان شده بود و شهر ما همانند رویایی شیرین قبل از طلوع آفتاب، چون ابری جادویی و افسانه‌ای زیبا، به‌سان شهری تازه تأسیس و آغازی دوباره، جوان، پرامید و زیبا بود. هفت پادشاه، هفت مکان تاریخی و هفت جنایت در هفت روز... احمد امید در این رمان تاریخ شهر استانبول را در پس داستانی جنایی روایت می‌کند.

روزی روزگاری آناتولی (مجموعه داستان)

  • 78,000 تومان

نوری که از لای پرده مخمل به داخل اتاق می‌تابید، حالا دیگر غیب شده بود و فضای اتاق رو به تاریکی گذاشته بود. سنگینی انگشتم را روی ماشه حس کردم... روزی‌ روزگاری آناتولی مجموعه‌ای است شامل نه داستان از نویسنده نام‌آشنای ترکیه، احمد امید، که در ایران بیش‌تر با رمان باب اسرار شناخته شـده است. او که تا پیـش از اثر پیـش رو نـام خود را به عنـوان یک جنایی‌نویس بر سر زبان‌ها انداخته بود، در مجموعه‌داستان‌هایش کوشیده است فراتر از قصه به انگیزه‌ها بپردازد و ضمن تمام این‌ها فضای فرهنگی و اجتماعی جاری در سرزمینش، ‌ترکیه، را بازتاب دهد.

باب اسرار

  • 58,000 تومان

زنی سرگردان میان پدری گمشده و فرزندی زاده‌نشده... انسانی که در پی معنای زندگی است: کارن کیمیا... شهری که دروازه‌هایش به رازها گشوده می‌شود... شب‌هایی که رازها در آن‌ها به معجزه بدل می‌شود. زمان‌هایی که معجزه حقیقت شمرده می‌شود... زمزمه‌ای که از هفتصد و اندی سال پیش شنیده می‌شود... نفس عطرآگین انسان‌هایی که عشق را فقط با عشق می‌سنجند... عشقی که مرگ نتوانسته از میان بردارد... عشقی که در برابر گذر زمان تاب آورده؛ عشق شمس تبریزی و مولانا جلال‌الدین بلخی... داستانی عرفانی سرشار از پرسش و آگاهی و هیجان... روی سنگ خون بود و در آسمان بدر و در باغچه بوی خاک. درختان در خنکایی رعب‌آور شناور بودند. گاه غنچه کردن گل‌های زمستانی بود‏‏ء دم شکفتن نرگس‌ها. هفت تن وارد حیاط شدند... هفت دل غضبناکء هفت ذهن مسخر نفرتء هفت تیغ برنده‏. هفت مرد ملعون سکوت حیاط را هفت پاره کردند و رفتند به سوی دری چوبی که مأوای قربانی‌شان بود...روی سنگ خون بود و در باغچه خنکایی رعب‌آور. یگانه شاهد جنایت بدر بود. بی‌حیرتء بی‌ترس‏ء بی‌لرز می‌نگریست از میان برگ‌های مرده درختان بلند صنوبر. جوان‌ترین آن هفت تن در زدء پیرترینشان صدا زد مرد حجره نشین را. هر هفت تن یکباره فروبردند تیغ‌هاشان را در تن مرد که از در درآمده بود. روی سنگ خون بود و در دل آدم‌ها نفرت و در بدر آرامشی عمیق...

صفحه‌ی 1