با گذشت بیش از چهار دهه از مرگ هانا آرنت، وی همچنان یکی از برجستهترین چهرههای اندیشه سیاسی در قرن بیستم به شمار میرود. وی که در طول زندگی خود توانسته بود به عنوان یک نظریهپرداز سیاسی و روزنامهنگار شهرتی قابل ملاحظه بهدست آورده و بهواسطه سخنرانیها و نوشتههایش توجه بسیاری را به خود جلب کرده بود، در دهههای گذشته به شخصیتی حائز اهمیت و به یکی از بزرگترین اندیشمندان سیاسی بدل گشته است.
اندیشمندان و روشنفکران زیادی به آثار و ویژگیهای زندگی و شخصیت هانا آرنت پرداختهاند، به نحوی که امروزه وی به عنوان یکی از خلاقترین و آموزندهترین چهرهها در فرهنگ مغرب زمین شناخته میشود. شاید برای خود هانا آرنت نیز چنین توجهی به اندیشهاش قابل تصور نبوده است، اندیشهای که در میان تمامی مکاتب و جریانهای فکری قرن بیستم، اندیشهای مستقل بود. آثار وی نیز در بین آثار تمامی اندیشمندان سیاسی قرن بیستم از جایگاه بسیار مستحکمی برخوردار است، واقعیتی که میبایست علت آن را در بهروز بودن اندیشه هانا آرنت جستجو کرد.
در حقیقت با وجود وابستگی زمانی آثار وی به مسائل سیاسی قرن گذشته، اما میتوان تأثیرات آنها را تا قرن بیست و یکم دنبال نمود. به این ترتیب میتوان ادعا نمود که اندیشه هانا آرنت از تأثیری جهانی و بسیار ژرف برخوردار گشته است.
فروپاشی امپراتوری شوروی، پایان جنگ سرد و جنگ ایدئولوژیها پرسشهای سیاسی جدیدی را مطرح نمودند و سبب شدند تا هانا آرنت به عنوان «نظریهپرداز دوران پساتوتالیتر» بار دیگر در کانون توجهات قرار گیرد. دركِ سیاست بهعنوان آزادی، ایدهآلی بود که هانا آرنت در طول زندگی خود برای آن تلاش کرد، ایدهآلی که به نقطه اوج آثارش بدل گشت و بر تأثیرگذاری وی افزود.