ما در جامعهای زندگی میکنیم که مردم ترغیب شدهاند به جای پرداختن به ذات مرگ بیشتر به مسایل حاشیهای سوگ بپردازند. ما فرصتی برای غصه خوردن و سوگواری نداریم بنابراین کودکان و بزرگسالان چنین پیامی را دریافت میکنند که «به زندگی ادامه بده»، «دنیا به آخر نرسیده»، «او اکنون در جای بهتری است» و «می گذرد». دوستان، خانواده، همکاران و آشنایان توصیه میکنند خودمان را سرگرم کنیم و از ابراز احساساتی که ما را ناراحت میکند، خودداری کنیم. در حقیقت ما این پیام را دریافت کردهایم که پنهان کردن احساساتمان به منزله انجام دادن کار درست و قوی بودن ما است. کاملاً درست است اگر بگوییم ما در جامعۀ «احساساتهراسی» زندگی میکنیم. ما به اشتباه از ضربالمثل «زمان همۀ آزردگیها را حل میکند» برای درمان سوگ استفاده کردهایم در حالی که گذر زمان بدون تمایل به تجربه سوگواری راه درمان نیست. اگر شما یا کودکی که از آن مراقبت میکنید اخیراً مرگ عزیزی را تجربه کردهاید من به جِد شما را تشویق میکنم که در مقابل این پیامهای اجتماعی و فرهنگی بایستید و در عوض حس غم و اندوه خود را با آغوش باز بپذیرید و رنج خود را از طریق سوگواری بیان کنید. شما و کودک سوگوارتان با وجود اَشکال ترسناک و تاریکی که ممکن است در بیابان غم و اندوه وجود داشته باشد، باید دست در دست هم از این راه عبور کنید. برای گذر از غم و اندوه باید شجاعانه و بطور فعال سوگواری کنید اما اگر بتوانید احساس غم خود را پشت سر بگذارید، نوید آیندهای متعالی با هدف و پرمعنا پاداش سازش با این رنج شما است.