«... بیرون آسمان همانطور سفید دلگیر باقی میماند. هنوز روشنایی روز باقیست. خیابان خالیست: آمد و شدی نیست، و عابری هم در پیادهرو نیست. برف میباریده؛ و هنوز آب نشده... درها بسته است. پنجرهها هیچکس را نشان نمیدهد چه چسبیده به شیشهها، چه حتی دورتر در وسط اتاقها. تخت بودن این فضا، علاوه بر این، اشاره به این است که پشت این پنجرهها کسی نیست، پشت این درها، پشت ورودی این خانهها. و کل این صحنه همچنان خالی باقی میماند: بدون هیچ مردی، زنی، یا حتی بچهای.»