جوانی ثروتمند، خوشبخت، قادر به ارضای هر چه بخواهد، دانشجویی درخشان که برایش آینده علمی درخشانی پیشبینی میشود کار عملیاش را پی نمیگیرد، مجلههای جلفی راه میاندازد و از این راه ارثی را که به او رسیده دهها برابر میکند. ولی به طور کامل راضی نیست. پس قصد میکند که دنیا را به آهنگ دلخواهش برقصاند. آیا میل درونیاش دست زدن به کاری نمونه است یا میخواهد ببیند که آیا قادر است تا پایان کار پیش برود؟