پیش از نبرد هیولاها جنگی بین خیر و شر آغاز شد...
هیولاهای مرگآور. نبردهای بیرحمانه. به آوانتیا خوش آمدید.
آوانتیا لبه پرتگاه ایستاده است. ارتش بیرحمی با فرماندهای شیطانی در مرزهای آن قدرت گرفته است. اما سرنوشت، قهرمان ناشناختهای را برای مبارزه با این تعهد برگزیده است...
تانر پانزده ساله پسر عادیای نیست. او که پسر پدری کشته شده و مادری اسیر است، زندگی پر از رنجی دارد.
تانر سوارکار برگزیده پرنده آتش جوانی به نام فایرپاس است و باید جریان جنگی را که سرزمینش را تهدید میکند، به نفع آوانتیا تغییر دهد.