رمان «ساعت نحس»، که پیش از «صد سال تنهایی» در 1962 نگاشته شد، از همنشینی روایتهایی پراکنده و درهمآمیختگی سرنوشتهایی مجزا پدید آمده و زیر سایه صلح شکننده و ناپایدار پس از جنگ داخلی شکل گرفته است. مکان وقایع روستایی خیالی در کلمبیاست که با چسبانده شدن هجونامههایی به در منزل ساکنانش - به دست شخص یا اشخاصی ناشناس و شبهنگام - آرامشش به هم میریزد: بد گمانی به جان اهالی میافتد، اختلافهای گذشته از نو بیدار میشوند، زخمهای دیرین دوباره سر باز میکنند؛ آنچه ابتدا مضحکه و شوخی زمخت تلقی میشد به تراژدی مرگبار و قتل میانجامد. در پایان، هجونامهها جایشان را به اعلامیههای مخفی سیاسی میسپارند، مخالفان بالقوه حکومت به حبس میافتند و بسیاری از مردان آبادی به کوه میزنند تا چریک شوند. در حالی که قضیه هجونامهها یکباره به خاطرهای بامزه بدل شده، به نظر میرسد جنگ داخلی دیگری در راه است.