جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
(شعر فارسی،قرن 14)
(کمترین نوبت چاپ:3،بیشترین نوبت چاپ:12،باقاب)
(شعر فارسی،قرن 14،ترجمه شده به کردی،گردآور:فرامرز آقابیگی،2زبانه:فارسی،کردی)
گفتی که:((انگور است.)) گفتم:((نمیبینم)) گفتی که:((باورکن یک خوشه میچینم این باغ تاریخ است وین تاکها هر سال انگورمیآرد چندان و چندینم...))
وای! من بیهودهام، بیهودهام در کارها آه! من افتادهام، افتاده چون بیمارها روز و شب میرویم و روییدنم این است این: شاخههای آهکی در زیر سقف غارها در کویری سخت سوزان، مایه نومیدی است استخوانی مانده باقی، از تن مردارها لاشخوران در تنم کاویده و نادیده هیچ خشمگین کوبیده بر هم، بالها، منقارها
ای خوش آن روز که با یار سر و کار بود بیسخن با نگهش فرصت گفتارم بود آن که من بستهی زنجیریی مویش بودم وه، چه خوش بود، که او نیز گرفتارم بود شب که مهتاب به خلوتگه من میتابید یار من نیز در اندیشهی دیدارم بود