سهراب سپهری در 14مهر1307 دیده به جهان گشود. او هنرمندی بود که از نقاشی به شعر رسید و نامش در آسمان هنر ایران جاودانه شد. پدرش اسدالله و مادرش ماهجبین نیز هر دو اهل هنر و شعر بودند.
سهراب از جمله شاعرانی است که در مسیر جستوجوهای خود به معنویت شرقی و عرفان هندی روی آورد و نمود آن را در شعر خود متجلی ساخت که از آن جمله میتوان به تأثیرپذیری سهراب از مفهوم مرگ در عرفان بودائی (رهآورد سفرش به هند) اشاره کرد. در شعر سهراب سپهری مرگ معنایی دارد متفاوت از آنچه عامهی مردم میشناسند. نگاه او به مرگ حتی با نگاه عرفان اسلامی به مرگ نیز تفاوتهایی دارد. سهراب به پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین نیز سفرهایی داشت و حتی مدتی نیز در ژاپن زندگی کرد که تأثیر آن را نیز در شعرهایش میبینیم. او جزء اولین شعرایی بود که با هایکو (یکی از سبکهای شعری ژاپن) آشنا شد. سفرهای سهراب به گوشه و کنار جهان سیروسلوک او در آفاق و انفس بود و بهنوعی تعمیقبخش باورهای عرفانی شرقی در جان و کلام او.
روح سهراب رفتهرفته با جان طبیعت در هم میآمیخت چنانکه چشم به طبیعت داشت و از قیلوقال جهان فارغ بود.
اکثر شعرهای سهراب سپهری در قالب نیمایی است با تصویرسازیهایی بکر و خلاقانه. او با دیدگاهی انسانمدارانه و آموختههایی که از فلسفهی ذن فرا گرفته بود «حجم سبز» را سرود. شعر سهراب سرشار از تصویرهایی بکر و تازه است که با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم آن را به نظم میکشد. از معروفترین شعرهای او میتوان به «نشانی»، «صدای پای آب» و «مسافر» اشاره کرد که «صدای پای آب» یکی از بلندترین شعرهای نو در زبان فارسی است.
این کتاب مجموعهای از هشت دفتر شعر سهراب به نامهای: مرگ رنگ، زندگی خوابها، آواز آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز و ما هیچ ما نگاه را در خود جای داده است.